
قسمت هشتم منتشر شد.
کارل آلبرگ به یک شهر ساحلی آرام نقل مکان میکند تا ذهن خستهاش را که بر اثر سالها کار پلیسی در شهرهای بزرگ آسیب دیده است، آرام کند. اما به زودی متوجه میشود که برای حل قتلهایی که پیوسته در ساحل او رخ میدهند، باید از تمام مهارتهای خود استفاده کند.
سالها پس از شاهد بودن مرگ قهرمان محترم ماکسیموس به دست عمویش، لوکیوس مجبور میشود وارد کولوسئوم شود پس از اینکه خانهاش توسط امپراتورهای ظالم که اکنون با دست آهنین روم را رهبری میکنند، تسخیر میشود. با خشم در دل و سرنوشت امپراتوری که در خطر است، لوکیوس باید به گذشته خود نگاه کند تا قدرت و افتخار را بیابد و شکوه روم را به مردمش بازگرداند.
شرلی چیشولم پس از اینکه اولین زن سیاهپوست منتخب کنگره شد، برای نامزدی ریاست جمهوری سال 1972 از حزب دموکرات به رقابت می پردازد.
آبنوس جکسون، مادر مجردی که در حال مبارزه با شیاطین شخصی خود است، خانواده خود را برای شروعی تازه به خانه جدیدی منتقل می کند. اما زمانی که اتفاقات عجیب در داخل خانه مشکوک به خدمات حفاظت از کودکان را افزایش می دهد و خانواده را از هم می پاشد، آبنوس به زودی خود را درگیر نبردی برای زندگی و روح فرزندانش می بیند.
یک سرآشپز جاه طلب رستورانی را در یک املاک دورافتاده باز می کند که در آن با هرج و مرج آشپزخانه مبارزه می کند، شک و تردیدهای خود را از بین می برد... و حضوری دلهره آور که هر لحظه او را تهدید به خرابکاری می کند.
پس از پایان جنگ داخلی میان اوتوبات ها و دیسپتیکان ها، خانواده مالتو به شهر کوچکی نقل مکان می کنند. آن ها گونه جدیدی از تبدیل شوندگان را به فرزندی قبول می کنند و این تبدیل شوندگان به کمک دو فرزند خانواده، سعی می کنند از خود محافظت کنند و جای خود را در این جهان پیدا کنند.
داستان چهار زن شجاع را روایت میکند که به اولین نیروی پلیس زنان مکزیک میپیوندند. آنها در تلاش برای تغییر جامعه و مبارزه با جرم و جنایت، با چالشهای زیادی روبرو میشوند و رازهای تاریکی را کشف خواهند کرد و ...
چهرههای جدید با قهرمانان نمادین مانند هان سولوی جوان، چوباکا، لاندو کالریسیان جوان، بیبی-8 و ژنرال لیا برای ماجراهایی که تمام دورانهای دنیای جنگ ستارگان را در بر میگیرد، همراه میشوند.
هنک شش ساله به همراه بهترین دوستش که یک کامیون بزرگ زباله است، به دنبال ماجراها و حوادث هیجان انگیزی در اطراف خود می روند و...
موریس راه خود را از طریق اقامت اجباری در زندگی هوشیارانه در رویاهای شیرین طی می کند. در تلاش برای بازگرداندن زندگی خود به مسیر، او موافقت می کند که یک تیم سافت بال نامناسب از هم خانه هایش را مربیگری کند.