
کودکی از پدر خود دور می افتد و تنها و ناامید زندگی اش را می گذراند. او در جوانی با دختری آشنا می شود که چون او از طفولیت پدرش را گم کرده است. آندو جستجوی عظیمی را برای یافتن پدر آغاز می کنند و پس از یک سلسله ماجرا سرانجام موفق می شوند.
رژيم بعث عراق در جريان جنگ با ايران درصدد است اثر يك نوع گاز شيميايي جديد را كه به منظور دفع آفات گياهي ساخته شده بر روي تعدادي از عراقي ها امتحان كند. نتيجه ي اين آزمايش مرگ تمامي افراد در مدت كوتاهي است. رژيم بعث با وارد كردن فشار به دكتر عراقي كاشف اين گاز و تهديد جان دختر و نوه ي دكتر او را وادار به انجام تحقيقات بيشتر مي كنند اما دكتر توسط يكي از شاگردان دخترش، دولت ايران را در جريان واقعه مي گذارد. با اعزام گروهي از نظاميان ايراني و به كمك يك راهنماي كُرد، آن ها موفق به نجات دكتر و دخترش مي شوند. و با راهنمايي دكتر و پس از درگيري هاي زياد با نظاميان عراقي و از جمله داماد دكتر كه يكي از نظاميان عراقي است، گروه اعزامي ايراني موفق به انهدام انبار نگهداري گاز شيميايي مي گردند اما داماد دكتر و راهنماي كُرد در اين درگيري ها كشته مي شوند و دكتر به همراه دختر و نوه اش با نظاميان ايراني وارد خاك ايران مي گردند.
فیلم انفرادی داستان مردی بنام (مهدی هاشمی) است که به افرادی پرنفوذ بدهکار است و تصمیم میگیرد مثل گذشته سرقت کند و از دوست دوران جوانی (رضا عطاران) و همکارش (احمد مهرانفر) درخواست میکند تا کمکش کنند. این سه دوست از دزدی ماشین شروع میکنند تا عتیقه اما وقتی پول کافی بدست نمیآورند متوجه میشوند باید کار جدید انجام بدهند، اقدام به سرقتی بزرگ میکنند و وارد ماجرایی میشوند که اتفاقات طنز تلخ و شیرینی را برایشان رقم میزند.
همسر دكتر موحد استاد دانشگاه، وقتی بورس تحصیلی خارج از كشور دریافت می كند، استاد حاضر به همراهی او برای خروج از كشور نمی شود. همین موضوع باعث بروز اختلاف بین آن ها می شود و زن تنها می رود. بعد از چند سال مادر برمی گردد، اما قبل از اینكه بتواند دخترش را ببیند؛ دختر در یك تصادف دچار مرگ مغزی می شود. مادر سعی می كند مقدمات لازم را برای انتقال نیاز به كشوری دیگر را فراهم كند، اما پدر موافقت نكرده و پزشكان هم اینكار را بی فایده می دانند. پزشكان از پدر می خواهند كه با اهداء اعضاء دخترش موافقت كند. سرانجام دكتر موحد بعد از یك كشمكش طولانی با خود و همسرش بالاخره با اهداء اعضاء موافقت می كند.
یک سرباز جوان هلندی پس از جنگ جهانی دوم برای سرکوب تلاشهای استقلالطلبانه مستعمره هلند به اندونزی اعزام میشود، اما زمانی که به جوخهای که فرماندهای بیرحم دارد میرود، خود را میان انجام وظیفه و عذاب وجدان گرفتار میبیند.
نگاهی به زندگی و کار چارلی چاپلین به قول خودش شامل مصاحبه ای عمیق که او با مجله Life در سال 1966 انجام داد.
هفت سال پس از اتفاقات فیلم طالع نحس 1 ، دیمین دجال که اکنون سیزده ساله شده، سرانجام تحت هدایت شاگرد نامقدس شیطان از سرنوشت خود مطلع می شود. در همین حال، نیروهای تاریک شروع به کشتن همه کسانی می کنند که به هویت واقعی کودک پی برده اند.
افسر پلیس «جان مکلین» برای استقبال همسرش به فرودگاه میرود، ولی در آنجا متوجه میشود که یک گروه تروریستی در پی اشغال فرودگاه و هواپیما ربایی هستند. او با آنها درگیر شده و سرانجام با کمک پلیس موفق به خنثی ساختن عملیات آنها میشود.
دسامبر 1941، جبهه شمال غربی. یک دسته تانک آلمانی به سمت مسکو در حال حرکت است. در حین انجام ماموریت برای جلوگیری از پیشروی دشمن، هواپیمای نیکلای کوملو سرنگون می شود. کوملو موفق می شود هواپیمای خود را در یک جنگل دورافتاده فرود بیاورد.
یک نخبه جوان در زمینه هوش مصنوعی به نام پالی گو توسط یک آزمایشگاه روباتیک مشهور در جهان، رد میشود. حال پالی گو همان کاری را میکند که هر نوجوان عاقلی که به جای او باشد انجام میدهد! او یک ماشین را میدزدد و به سمت شمال مینهسوتا حرکت میکند تا پروفسوری را که او را رد کرده است، پیدا کند.