یه لان شین، زنی زحمتکش، مادری مهربان و تاجری موفق است که از مادر بیمار خود مراقبت می کند. او تصمیم می گیرد تا خانه بزرگتری برای خانواده اش پیدا کند و...
دکتر موربیوس، بیوشیمیستی است که در اداره ای مشغول به کار است و از بیماری خونی نادر رنج میبرد. او تصمیم می گیرد که خود را درمان کند اما طی عملی تبدیل به یک خون آشام می شود و داستان رو به یک تراژدی ترسناک می رود.
عملیات مینسمیت در سال 1943 به وقوع می پیوندد؛ زمانیکه متحدین تصمیم می گیرند تا حمله ای همه جانبه را به محدوده اشغال شده توسط رژیم نازی آغاز کنند. اما آنها با چالشی غیرممکن مواجه می شوند؛ حفاظت از نیروی های گسترده اشغال در برابر قدرت تخریب سلاح های آلمانی و جلوگیری از قتل عامی احتمالی.
س از بالا رفتن از کوه برود پیک، ماسیج بربکا متوجه می شود که سفر او به قله یک اشکال دارد. 25 سال بعد، او تصمیم می گیرد تا کاری را که شروع کرده، به پایان برساند…
سحر ماهان، موسیقی دان، و شهرام شب آویز، کارگردان تئاتر، پس از چند سال زندگی مشترک تصمیم به طلاق می گیرند و می خواهند پسرشان امیرحسین متوجه قضیه نشود. قرار می شود امیرحسین سه روز در هفته پیش مادرش باشد و بقیه روزها نزد پدرش. یکی از دوستان شهرام به نام پیمان که به اتفاق نامزدش عضو گروه نمایشی شهرام هستند، قصد دارد به زودی ازدواج کند.
فیلمی است دربارهٔ عشق، جادو و خرافه پرستی و روایتگر داستان مردی به نام آراز است که در جوانی عاشق دختری مسیحی به نام مارال بوده، ولی مارال با مرد دیگری ازدواج میکند. در روستای آنها خرافات زیادی پیرامون جادو و جمبل و نفرین… وجود دارد و مادر آراز نیز در این زمینهها مهارت دارد. او کمکم متوجه میشود که نرسیدنش به مارال به واسطه دعایی بوده که مادرش در یک پوست نوشته و تصمیم میگیرد این دعا و دیگر طلسمهای وارد شده به زندگی اش را نابود کند. در این راه هر چه بیشتر به مارال نزدیک میشود، حال مادرش بدتر میشود و یک دو راهی سخت برای او به وجود میآید.
به سوی طبیعت وحشی (نام اصلی : Into the Wild) به زندگی «کریستوفر مک کندلس»، که یک ورزشکار است می پردازد. او پس از فارغ التحصیلی، تصمیم می گیرد تا همه ی 24 هزار دلار پس اندازش را به موسسه خیریه اهدا کند و به سمت آلاسکا سفری را آغاز می کند تا....
ستاره دختر بیست ساله ای است که پس از مرگ پدرش که با موتورسواری روی دیوار مرگ گذران زندگی می کرده است، زندگی سخت و فقیرانه ای با مادرش اعظم و برادر کوچک ترش شهاب دارد. شهاب اکنون حرفه پدر را ادامه می دهد اما به دلیل بی علاقگی و ناشی بودن، مشتری چندانی ندارد و از همین رو محمود که با پدر شهاب و ستاره شریک بود تصمیم به بستن و تعطیلی دیوار مرگ می گیرد و پس از افتادن شهاب از دیوار و شکستگی پایش، در این امر راسخ تر می شود. ستاره با اصرار زیاد به محمود می قبولاند که خودش توانایی این حرفه را دارد و پس از تمرین فراوان، کارش با استقبال فراوان مشتریان و رسانه ها روبرو می شود…
در جنوب شهر پسری به نام عطا با پدرش زندگی میکند و دو تن از دوستان خود را نیز به خانه راه دادهاست اما کلفتی که برای همسایهشان کار میکند، دلبستگی خاصی به این پسر دارد ولی عطا از این موضوع چیزی نمیداند. این کلفت دختری را به خانه عطا میآورد و ادعا میکند که دخترخالهاش است و از عطا میخواهد برای چند روزی مخفیانه او را در منزل خود نگه دارد. عطا این موضوع را میپذیرد و ماجراها با ورود این دختر به خانه شروع میشود.
پس از اینکه قتل های زنجیره ای وحشتناکی در شهری کوچک رخ می دهد، یک مامور پلیس تازه کار تصمیم می گیرد تا درباره آنها تحقیق کند و…