ماشا دخترکی بازیگوش، شاد، مهربان و پُرانرژی است که با خوک، بز و سگش در جنگل زندگی میکند. تمام حیوانات جنگل از او گریزانند، چرا که ماشا وادارشان میکند تا با او بازی کنند. روزی ماشا، پروانهای میبیند و هنگامی که این پروانه را تعقیب میکند، به خانهٔ خرسی میرسد که برای ماهیگیری از منزل خارج شدهاست. ماشا در حین بازی در آنجا، حسابی کلبهٔ خرس و محوطهاش را بهم میریزد و هنگامی که خرس برمیگردد، با فاجعهای که ماشا ایجاد کرده مواجه میشود. خرس تلاش میکند از دست ماشا خلاص شود و او را از آنجا براند، اما موفق نمیشود و سرانجام ماشا و خرس با هم دوستانی صمیمی میشوند.
سفر یک دختر نوجوان را از شهر کوچک شمال غربی او به ارتفاعات چندجهانی دنبال کنید. هنگامی که یک رویداد فراطبیعی شهر زادگاهش را به شدت تکان می دهد، نائومی تصمیم می گیرد تا ریشه های آن را کشف کند و آنچه کشف می کند هر چیزی را که ما درباره قهرمانانمان باور داریم به چالش می کشد...
حالا که راپونزل از گاتل آزاد شده و با پدر و مادر واقعیش زندگی میکند میخواهد به عنوان دختر شاه و ملکه زندگی کرده و ماجراجویی های جدید را با دوستش ایوجین و اسبش ماکیموس و خدمتکارش کاساندرا داشته باشد و راز موهای بلندش را بفهمد.
پسر صاحب یک مزون در درگیری به زندان می افتد، دختری که در آن مزون کار می کند ربوده می شود و جنازه مانکن دیگری پیدا می شود.
یانگ رو یک دانشجوی بسیار خوب است که به طور اتفاقی با پسری که در حال خونریزی است، روبرو می شود و تصمیم می گیرد تا به علت وضعیت خطرناکش، او را مخفیانه به خوابگاه دانشگاه دختران ببرد و...
قسمت هشتم با زیرنویس فارسی منتشر شد.
چند ساعت پس از شب هالووین در سال 1988، چهار دختر 12 ساله با یک ماموریت مهم روبرو می شوند و به گذشته سفر می کنند تا دنیا را نجات دهند و...
یک مجری قانون باید همه چیز را فدا کند تا دختر جوانی را که با او دوست شده از دست رئیس قاتلش که در قاچاق سایبری دست دارد، نجات دهد…
قسمت شانزدهم با زیرنویس فارسی منتشر شد.
ایون آشپزی جوان و ماهر است که یک خواهر دوقلو دارد و مدتی است خواهرش ناپدید شده است. ایون به زودی با دختری اسرارآمیز به نام دا هیون روبرو می شود و...
دختری گوشه گیر و کم حرف با والدین فقیر و بی توجه خود در روستایی در ایرلند زندگی می کند. والدین او تصمیم می گیرند کایت را به مزرعه ای بفرستند تا با اقوام دورش زندگی کند و...
ناخدا باربوسا کشتی “ناخدا جک اسپارو” به نام “مروارید سیاه” را در اختیار می گیرد و بعدا به شهر پورت رویال حمله می برد و “الیزابت سوان” دختر فرماندار (پرایس) را می رباید. “ویل ترنر” دوست دوران کودکی الیزابت با جک متحد می شود تا الیزابت را نجات دهند و مروارید سیاه را دوباره به چنگ آورند. اما نفرینی باعث شده باربوسا و خدمه اش برای همیشه در پرتو هر نور مهتابی به اسکلت هایی زنده تغییر شکل یابند…