در روستایی دوردست در ایرلند، مردی پس از یک عمر گناه مجبور می شود برای رسیدن به رستگاری مبارزه کند؛ اما حاضر است چه بهایی برای رهایی بپردازد؟ در سرزمین قدیسان و گناهکاران، بعضی گناهان را نمی توان دفن کرد.
با کشف نفت در زمینهای قبیله بومی آمریکایی اوسیج در شهر اوسیج اوکلاهاما در دهه 20 میلادی، قتلهایی رخ داد و همین نیز باعث شد تا افبیآی به اینجا بیاید و شروع به تحقیق بکند.
یک خانواده آمریکایی پس از به ارث بردن یک کلبه دورافتاده در کوههای نروژ، رویای بازگشت به کشور اجدادی خود را برآورده میکنند، غافل از اینکه حوادثی ترسناک و غیرمنتظره در انتظار آنهاست و…
شیوع یک ویروس مرگبار، یک بیمارستان را در قرنطینه کامل قرار میدهد. حال افراد مختلفی که در این بحران گرفتار شدهاند باید با سیل انتخابهای دردناک و غیرمنتظره روبرو شوند و…
زنی جوان به نام براین آدامز از جامعه فاصله میگیرد تا آرامش را در خانهای که در آن بزرگ شده است، پیدا کند. اما براین به زودی با انبوهی از موجودات فرازمینی روبرو میشود که آیندهاش را تهدید کرده و در عین حال او را مجبور میکنند تا با گذشتهاش روبرو شود
وقتی رن پپر احساس میکند نزدیکترین دوستانش از هم دور شدهاند، یک دروغ مصلحتی کوچک به یک رویداد عظیم تبدیل میشود.
یک افسر امنیتی محافظت وزیر محیط زیست را قبل از نشست تغییرات اقلیمی به عهده می گیرد تا از او برابر ترور محافظت کند ولی وی از این مبارزه انگیزه شخصی نیز دارد...
مردی به نام تیجی بالانتاین در دهکدهای در شمال شرقی انگلستان صاحب کافهای به نام بلوط پیر میباشد. تیجی بالانتاین تلاش میکند تا مانند گذشته کافه خود را پر رونق نگه داشته و آن را به عنوان فضای عمومی باقیمانده در شهر حفظ کند تا مردم بتوانند در آنجا با هم ملاقات کنند. ولی وقتی پناهجویان سوری در شهر مستقر میشوند، تنشها در شهر افزایش پیدا میکند، اما در این میان بالانتاین با یکی از پناهندگان به نام یارا رابطهای دوستانه برقرار میکند و…
بعد از اینکه عمه مارج وارد خانهٔ خالهٔ هری پاتر میشود با هری درگیری پیدا میکند و هری ناخواسته باعث اتفاق ناخوشآیندی میشود: عمه مارج باد شده و مانند بادکنکی به هوا میرود. هری از خانه فرار میکند و منتظر اظهارنامه وزارت جادو میشود زیرا انجام جادو برای افراد زیر هفده سال ممنوع است و هری فقط 13 سال سن دارد. اما او میفهمد که سیریوس بلک کسی بوده که پدر و مادرش به ولدمورت فروخته و اکنون از زندان آزکابان فرار کرده و اکنون به دنبال اوست. به همین دلیل هاگوارتز برای او حکم اخراج نمیفرسد تا هری در هاگوارتز در امان باشد. هری در سالی سخت قرار گرفته و باید مواظب باشد که مورد حمله سیریوس بلک قرار نگیرد. اما سیریوس با نقشهای هری را به طرف او میکشاند و به او میگوید که بیگناه است و کسی که پدر و مادرش را به ولدمورت فروخته پیتر پتیگروست که انگشتش را برید (تا همه فکر کنند او مرده) بعد تبدیل شد به یک موش که از قضا موش خانگی رون است.
رالفی که در مورد بارداری همسرش دچار تعارض است، وقتی با خانواده ای مرموز از مردان آشنا می شود، زندگیاش از کنترل خارج می شود.