یک نظامینمای بازنشسته ایرلندی شاهد تیراندازی مرگبار یک افسر سرویس هوایی ویژه به همسر باردارش بوده و حالا پس از آنکه این سازمان را فریب داده و مرگ خودش را جعل کرده، فرار میکند و قصد انتقام را در خیابانهای تاریک لندن دهه 70 دارد.
مادر چو یونگ پیل که یک غواص بوده به دلیل پیش بینی اشتباه هواشناسی جانش را از دست می دهد. او برای محافظت از جان مردم شهرش یعنی سامدالری، تصمیم می گیرد کارشناس هواشناسی شود. از طرفی دوست دوران کودکی او، چو سام دال برای موفقیت در رشته عکاسی به سئول رفته اما بعد از اینکه تمام زحماتش یک شبه از بین رفت، به سامدالری بر میگردد…
داستان خانواده ساروهانلی را روایت میکند که در یکی از شهرهای آناتولی زندگی میکنند. بزرگ این خاندان امین ساروهانلی مردی مستبد و پایبند به اصول خانواده است که رابطه عجیبی با برادر خود مهمت علی دارد و سالها با برادرش مهمت علی اختلاف داشت. با شنیدن خبر یک سانحه هوایی، زندگی این خانواده زیر و رو میشود.
دوبله فارسی منتشر شد.
وقتی یک ماموریت عملیات ویژه نیروی دلتا به شدت اشتباه میرود، خلبان پهپاد نیروی هوایی به نام ریپر 48 ساعت فرصت دارد تا آنچه به یک عملیات نجات وحشیانه تبدیل شده است، اصلاح کند. بدون هیچ سلاحی و هیچ ارتباطی به جز پهپاد بالای سرش، ماموریت زمینی ناگهان به یک نبرد بزرگ تبدیل میشود وقتی تیم توسط دشمن کشف میشود.
لینکهای دانلود بروز شدند.
وقتی هواپیمایی که با آن سفر میکنند در اقیانوس آرام سقوط میکند، شخصیتهایی از پیشینههای مختلف کنار هم قرار میگیرند. یک نبرد وحشتناک برای بقا آغاز میشود، با تمام شدن موجودی هوا و خطراتی که از همه طرفها نزدیک میشوند.
قسمت ششم منتشر شد.
در طول جنگ جهانی دوم، هوانوردان جان خود را با گروه بمب 100 به خطر می اندازند، برادری که با شجاعت، شکست و پیروزی شکل گرفته است.
پس از سقوط یک هواپیما در خلال جنگ جهانی دوم ، لوئیس زامپرینی ، 47 روز پر از رعب و وحشت را به همراه دو تن از یارانش روی یک تکه الوار می گذراند. تا این که…
هنگام طوفانی سهمگین، خلبانی مجبور می شود با هواپیمای باربری اش فرود بیاید و در یک منطقه جنگی گرفتار می شود.
تیم ویژه به رهبری کاپیتان ادیب و مربی او، سرگرد عدنان را دنبال میکند که وظیفه محافظت انساندوستانه از مردم کشور جنگزده نامبوری را بر عهده دارند. اما در بازگشت به خانه، هواپیمای آنها به طور غیرمنتظرهای توسط شبه نظامیان محلی سرنگون شده و تنها 9 نفر از مسافران، قبل از سقوط هواپیما موفق به پرش میشوند. پس از انتشار این خبر، نیروی هوایی مالزی برای نجات بازماندگان وارد عمل میشود اما…
همانطور که لرد ولدمورت کنترل خود را بر هر دو دنیای ماگل و جادوگر محکم می کند، هاگوارتز دیگر یک پناهگاه امن نیست. هری مشکوک است که خطرات حتی ممکن است در داخل قلعه وجود داشته باشد، اما دامبلدور بیشتر در نظر دارد که او را برای نبرد نهایی آماده کند. آنها با هم کار می کنند تا کلید باز کردن قفل دفاعی ولدمورت را پیدا کنند و برای این منظور دامبلدور دوست و همکار قدیمی خود هوراس اسلاگهورن را که به اعتقاد او اطلاعات مهمی در اختیار دارد، استخدام می کند. حتی با نزدیک شدن به رویارویی سرنوشت ساز، عاشقانه برای هری، ران، هرمیون و همکلاسی هایشان شکوفا می شود. عشق در هوا است، اما خطری در پیش است و هاگوارتز ممکن است هرگز دوباره مثل قبل نشود.