این فیلم ماجرای جان گریتی را دنبال می کند که به همراه همسرش آلیسون و پسر کوچکش نیتن سفری را برای بقا آغاز می کنند و برای یافتن یک سرپناه امن تمام تلاش خود را به کار می گیرند. در میان اخبار دلهره آوری که از نابودی شهرهای مختلف بر اثر برخورد قطعات ستاره ی دنباله دار به گوش می رسد ، خانواده ی گریتی حین مواجهه با اضطراب و بی قانونی حاکم بر جهان بهترین و بدترین حالت های انسانی را تجربه می کنند و…
در فیلم جوجو خرگوشه پسری نوجوان به نام جوجو که در ارتش آلمان نازی خدمت میکند، متوجه میشود که مادرش یک دختر یهودی را در اتاق زیر شیروانی خانهشان پنهان کردهاست. در این شرایط، جوجو باید با تعصبات ناسیونالیستی خود رودرو شود و...
«تایسون» پسری مبتلا به اوتیسم است که تا به حال ورزش نکرده است. او تصمیم میگیرد که در یک مسابقهی ماراتن شرکت کند تا به پدر ناکامش هدف دهد تا دوباره نزد خانوادهاش برگردد.
سکتی یک دزد خرده پا در چنای است که آدیمورای " هنر رزمی باستانی" را می آموزد. در این حین یک مرد شیطان صفت و پسرش ، سکتی را برای شرکت در مسابقات کیک-بوکسینگ تحریک می کنند. این در حالی است که یک خرده حساب قدیمی بین سکتی و این افراد وجود دارد...
یک گانگستر زیر بال و پر پسری بی خانمان و یتیم را میگیرد و همه حقه های کارش را یادش می دهد...
ایان مانی که دستیار یک دانشمند در یک پروژه ی تحقیقاتی میباشد هیچگاه نمیتواند خود را به عنوان یک هوش بزرگ نشان دهد و به دیگران خودش را اثبات کند برای همین تصمیم میگیرد از پسرش یک نابغه بسازد و…
زوجی جوان که به دنبال خانه ای رویایی پا به محله ای عجیب و غریب می گذارند، است.این زوج مجبور به نگهداری از کودکی می شوند، در اصل آن ها در ویواریومی زندانی شده اند و مسئولیت بزرگ کردن پسری را که نمی شناسند بر عهده دارند.در ادامه داستان آن ها به ماهیت اصلی قضیه پی می برند و همه چیز آرام آرام فاش می گردد.
وقتی خلافکار معروف هنری بیکر پس از 25 سال از زندان آزاد می شود، دوستان و دشمنان قدیمی منتظر او هستند. او قصد دارد با پسرش و کیسه مخفی طلایی که به او سپرده بود، دوباره متحد شود.
در حالیکه کشور ژاپن در دورهای پرباران قرار دارد، هُداکا مُریشیما، پسر نوجوان دبیرستانی است که به توکیو فرار میکند و در آنجا با هینا آمانو، دختر یتیمی که میتواند آبوهوا را کنترل کند آشنا میشود و…
هلن گریس که به تازگی از شوهرش جدا شده، به همراه پسران دوقلویش جارد و سیمون و دختر بزرگش ملوری به خانهای قدیمی در املاک اسپایدرویک متعلق به عمه لوسیندا اثاث کشی میکنند. در شب اول اقامت شان در خانه جدید، ملوری پشت دیواری کاذب یک آسانسور کوچک و یک کلید عجیب پیدا میکند.