یک شکارچی بنام «لولین ماس»، روزی بطور اتفاقی با اجساد گروهی از تبهکاران، که بخاطر بهم خوردن معامله مواد مخدر یکدیگر را کشته اند روبرو می شود. او این ماجرا را به پلیس خبر می دهد و...
در سال 1898 دَنیل پلِین ویو از حفاران با تجربه نفت، اطلاع پیدا می کند که در دشتی در غرب آمریکا چاهی از نفت در حال بیرون آمدن از زمین است، بنابراین دست پسرخوانده اش را می گیرد و به آنجا می رود .دنیل از کودکی تجربه های بدی با زندگی و انسان ها داشته است و رفته رفته از مردم متنفر است و می خواهد با کسب ثروتی کلان زندگی ای ترتیب دهد تا به دیگران نیازی نداشته باشد. با وجود این طرز فکر، او به پسرخوانده ای که دارد دل می بندد. اما پسرخوانده نیز آدم درستی نیست و دنیل با شخصی روبرو می شود که خود را به دروغ، برادر گمشده ای از او معرفی می کند.
بعد از پایان جنگ جهانی دوم، هولی مارتین برای دیدن دوستش هری به وین سفر می کند ولی متوجه می شود که هری همان روز در یک تصادف رانندگی کشته شده است. در مراسم خاکسپاری هولی به دو افسر مشکوک می شود.
فیلم زندگی مردی را نمایش میدهد که زندگیاش، بدون اطلاع وی، به صورت 24 ساعته از شبکهٔ تلویزیونی برای میلیونها نفر در سراسر جهان در حال پخش است. ترومن، به واقعیت زندگی خویش شک میکند و جهت رسیدن به حقیقت زندگیاش شروع به کاوش میکند.
زوج جوانی که در حال رانندگی هستند با یک تصادف روبرو می شوند. آنها در یک مثلث بین پلیسی که حادثه را بررسی میکند و شخصیت سیاسی فاسدی که در تعقیب آنهاست، قرار میدهد
داستان از آنجایی شروع می شود که مادر بزرگ زنی به اسم جوزفین مالون فوت می کند و وصیت می کند که برای به دست آوردن ارثیه خانوادگی باید همراه با مردی به اسم جیمز مارکو که یک بوکسر است در خانه مادر بزرگش زندگی کند.
بنجامین اِسپوسیتو، مأمورِ سابقِ دادگاه فدرال، در حال نوشتن رمانی برمبنای پرونده ی تجاوز و قتلی ست که سال ها پیش، مأمورِ به سرانجام رساندن آن بود. او هنگام نوشتن رمان، به جزئیاتِ پرونده فکر می کند در عین حالی که عشق قدیمی اش، ایرنه هم کم کم وارد ماجرا می شود و در این میان، حسرت های گذشته برای او تکرار می گردد.
آلیس به عنوان یک فرد برده در مزرعه روستایی جورجیا زیر دست مالک وحشی و آشفته آن پل آرزوی آزادی دارد. پس از یک درگیری خشونت آمیز با پل، او از جنگل های همسایه فرار می کند و به منظرهای ناآشنا و باورناپذیر برخورد می کند.
داستان این فیلم درباره رهبر بی رحم یک گروه عملیاتی خارج از کشور است که نام مستعار خود را از روحی آدم خوار گرفته و در شهری پر از جاسوس، ماموریتی خطرناک را بر عهده می گیرد.
هریس افسر سیا در مأموریت هایی برای بازداشت و جابجایی اتباع خارجی برای بازجویی شرکت دارد. هنگامی که مافوق هریس به قتل می رسد، او خود را قربانی قتل یک زندانی می بیند و باید از تیمی از ماموران که برای آوردن او فرستاده شده اند فرار کند، به رهبری یک مامور دوگانه بی رحم.