یک دانشجوی هنر جوان به نام میا وستبروک از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرد. اما زمانی که میا به صورتی غیرمنتظره، راهی سفری عجیب و خطرناک به سوی یک سرزمین ناشناخته میشود، همه چیز تغییر میکند و…
با پسزمینه روستایی دهه 1970، داستان کشاورزان در مواجهه با چالشهایی که به طور پیچیده مسیر زندگی آنها را شکل میدهد، آشکار میشود.
مرد خرسی که زمانی خرس بود با خوردن سیر و ماگ به مدت 100 روز انسان شد. یک روز بعد از بازنشستگی به عنوان یک پلیس، یک تروریست ویروس مرگبار را می آورد و او دقیقاً شبیه مرد خرس است! با کمک یک کارآگاه و یوتیوبر، او اکنون سعی می کند دنیا را نجات دهد.
بتمن به کمک سرگرد جیم گوردون و دادستان جدید هاروی دنت، شهر را از وجود آخرین خانوادههای تبهکاری پاک می کند. همکاری این سه نفر ظاهرا موثر واقع میشود، اما طولی نمی کشد که خود را در مقابل هرج و مرج های یک تبهکار نو پا بنام جوکر، عاجز می بینند.
مت کانینگهام، در پی درگذشت همسرش، به تنهایی مسئولیت مراقبت از فرزندان کم سن و سالش را برعهده دارد. پس از آنکه یک زمین کشاورزی به مت ارث می رسد، او به سختی تلاش می کند که خود را با شرایط زندگی در مزرعه وفق دهد و...
نوا استون صاحب کارخانه موفقی بود که با یک حمله قلبی مدتی از کارخانه اش دور ماند. جان مورینو میخواهد از این موقعیت برای تصاحب اموال نوا استفاده کند که...
دکتر ادموند درتلاش است که انقلابی در اسحله های جنگی ایجاد کند و ...
دو تیم برای شکستن رکورد جهانی سرعت زمین در حال رقابت هستند...
یک گروه تروریستی که مبنای عملکردش اینترنتی ست, وارد مرکز کنترل اینترنت نیویورک شده و به نوعی تمام تلوزیون، آب و برق و گاز و مخابرات شهر را تحت کنترل خود در می آورد و دیگر هرگونه عکس العمل را از دیگران سلب می کند. افسر پلیس «جان مکلین» به همراه هکر جوانی سعی در نفوذ در این گروه و جلوگیری از خراب کاری های آنها را دارد.
برلین، زمان حال. شوهر «کایل پرات» (فاستر) می میرد و «پرات» قصد دارد هم راه با «جولیا» (لوستن)، دختر هفت ساله اش و تابوت شوهرش به امریکا برگردد. «کایل» و «جولیا» در هواپیما به خواب می روند. اما وقتی «کایل» بیدار می شود، می بیند خبری از دخترش نیست. ظاهرا نام «جولیا» در فهرست مسافران نبوده و هیچ یک از خدمه و مسافران او را ندیده است. یکی از محافظ های پرواز (سارسگارد) نیز می گوید که اصلا «جولیا» هم راه با پدرش درگذشته و ادعا می کند که «کایل» عقل خود را از دست داده است...