در سال 1870، ده سال از جنگی خونین بین مهاجران و آپاچیها می گذرد.تام جفوردز ، یکی از پسران آپاچی را نجات داده و تصمیم می گیرد از این فرصت استفاده کرده و به عنوان سفیر مشغول به کار شود.برخلاف تعجب همگان ماموریت او موجب ایجاد راهی ارتباطی با آپاچیها می شود و…
یک پسر بچه روبات که با تکنولوژی بسیار پیشرفتهای ساخته شده است، هرکاری میکند تا بتواند به پسری واقعی تبدیل شده و دوباره عشق مادرش را که یک انسان واقع ی است، بدست آورد.
شین و اولیور در بحبوحه آماده شدن برای مراسم ازدواجشان، به پسربچه ای مبتلا به سرطان خون کمک می کنند تا به دوست قدیمی اش برسد. در آن سوی قصه، ریتا و نورمن با چالش های بچه دار شدن درگیر هستند.
مایکل یک روح است. . . زندگی در سایه با خانواده جدیدش، سالها دور از زندگی سابق خود به عنوان یک قاتل عشایری. وقتی کارفرمایان قدیمی اش برای دفن آخرین بازمانده خود باز می گردند، آرامش و ناشناس بودن او از بین می رود. با افشای حقیقت خود، مایکل باید از همسر و پسر متولد نشده خود با شکار کسانی که مسئول شروع مرگبار او هستند محافظت کند.
اِلا بلا بینگو و هنری دوستان صمیمی یکدیگر هستند که اکثر اوقات فراغتشان را با یکدیگر میگذرانند و به تفریح و بازی مشغول هستند. یک روز پسر جدیدی وارد محله آنها میشود و همه چیز تغییر میکند.
پسری دوازده ساله به نام فلیکس با استفاده از غیبت مادرش و زمانی که او با کشتی و برای استراحت به یک سفر تفریحی رفته است برای یافتن پدرش که حدود دو سال پیش به طرز اسرارآمیزی در دریا ناپدید شد، عازم سفری پرماجرا شده .
پسری به نام سانکاکا از بچگی تنها بزرگ شده و زندگی سختی داشته است. حال شهر ناامن می شود و سانکاکا باید تصمیم بگیرد به زندگی عادی اش ادامه بدهد یا برای حمایت از مستضعفان برخیزد...
داستان واقعی زندگی بوکسوری که به کشیش تبدیل شده است. هنگامی که یک مصدومیت به حرفه بوکس آماتور او پایان می دهد، استوارت لانگ به لس آنجلس نقل مکان می کند تا پول و شهرت پیدا کند. در حالی که به عنوان یک کارمند سوپرمارکت در حال تراشیدن است، با کارمن، معلم مدرسه یکشنبه که به نظر می رسد از جذابیت پسر بد خود مصون است، ملاقات می کند. مصمم به جذب او، آگنوستیک قدیمی شروع به رفتن به کلیسا می کند تا او را تحت تاثیر قرار دهد. با این حال، تصادف با موتور سیکلت او را به این فکر میاندازد که آیا میتواند از شانس دوم خود برای کمک به دیگران استفاده کند، و به این درک شگفتآور منجر میشود که او قرار است یک کشیش کاتولیک باشد.
پسر جوانی که مربی اش توسط پلیسی فاسد کشته می شود، مجبور می شود تا بیگناهی خود را در برابر قانون ثابت کند.
پدر جوانی به اسم «آنتی» که پسر بچه بازیگوش و باهوشی دارد، تصمیم می گیرد سرپرستی یک دختر بچه را نیز قبول کند اما ورود این دختر بچه به زندگی آن ها, با ماجراهای خنده دار بسیاری همراه می شود.