
کای، زن خانهداری که چهل سالگی را پشت سر گذاشته، در میان روزمرگیهای زندگیاش گیر افتاده است. وقتی در یک بازی بسکتبال دخترش، به طور ناخواسته به یک زن سالخورده آسیب میزند، زنجیرهای از اتفاقات از گذشته و حال در هم تنیده میشود و زندگی او را دگرگون میکند. این اولین فیلم بلند کیو یانگ، کارگردانی که با آثار کوتاه خود جایگاه ویژهای در سینما یافته، درامی صمیمی و پرهیجان را به تصویر میکشد. داستان زنی که در میان آشفتگیها، به دنبال راهی برای نجات و تغییر است.
12 ساعت از روزهای وحشت کرونا: نیمهشب، زلزلهای به بزرگی 5 ریشتر تهران را لرزاند. مردم از وحشت زلزلهای مهیبتر، خانههایشان را ترک کردند و تا صبح در خیابانها ماندند. در این میان، میثم و شادی، زوجی که در میان جمعیت حضور داشتند، نمیدانستند که این شب، آخرین شب زندگیشان کنار هم خواهد بود.
در جنوب شرقی استان سیستان و بلوچستان، یک بیوه بلوچ به نام بیبان تصمیم می گیرد سکوت کند و دیگر حرفی نزند. او با پسرش میران در خانه پدرشوهرش زندگی می کند. وقتی همبازی دوران کودکی او، همراز، به خانه برمی گردد، عشقی میانشان جان می گیرد؛ اما همه سعی می کنند بیبان را وادار کنند که این عشق ممنوعه را فراموش کند.
مردی که اسیر خشم و عصبانیت است، در سفری برای بازگرداندن خواهر باردارش به خانه، با تغییراتی بزرگ و غیرمنتظره در زندگی خود مواجه میشود.
در شب کریسمس، خانوادهای گرد هم میآیند تا شاید آخرین تعطیلات خود را در خانهی اجدادیشان جشن بگیرند. با گذر شب و بروز تنشهای میاننسلی، یکی از نوجوانان بهطور مخفیانه همراه دوستانش بیرون میرود تا حومهی زمستانی شهر را برای خود کشف کند.
پس از فرار از یک اردوگاه کار اجباری در روسیه، سه مرد باید بر طبیعت بیرحم و همچنین اختلافات میان خود غلبه کنند، چرا که سفرشان به خانه به نبردی سخت برای بقا تبدیل میشود.
بیست و دو سال پس از از دست دادن خانهاش، آرولموجهی وارمان به زادگاهش تانجاوور بازمیگردد تا در عروسی پسرعمویش شرکت کند. در میان جشنها، آرول با مردی سرزنده روبرو میشود که او را به خاطر نمیآورد. با کمک آن مرد ناشناس، آرول دوباره با گذشتهاش ارتباط برقرار میکند.
اوزی، پس از جدا شدن از والدینش زمانی که خانهشان در جنگل نابود میشود، توسط صاحبان مهربان یک پناهگاه حیاتوحش نجات داده میشود. آنها اوزی را در امنیت نگه میدارند و به تدریج به او زبان اشاره را آموزش میدهند. اوزی با ترکیب مهارتهای جدیدش و استعداد طبیعیاش در استفاده از شبکههای اجتماعی، بهسرعت مخاطبان جهانی پیدا میکند. زمانی که او متوجه میشود ممکن است والدینش زنده باشند، تصمیم میگیرد سفری را برای یافتن آنها آغاز کند و در عین حال جهان را از وقایعی که در جنگلهای بارانی رخ میدهد، آگاه کند، پیش از آنکه
یک اودیسه در زمان و خاطره، با محوریت مکانی در نیوانگلند که در ابتدا بهصورت یک بیابان و بعدها بهعنوان یک خانه، داستان عشق، فقدان، مبارزه، امید و میراث را میان زوجها و خانوادهها در طول نسلها روایت میکند.
زنی که مصمم به انجام شرایط یک مراسم است، بهتدریج خود را وارد خانهای خانوادگی میکند.