
در ایالت کرالای هند، خانواده آدات در تجارت طلا و سایر کسبوکارهای مهم سلطنت میکنند. جورج پیتر به عنوان سرپرست محترم خانواده و مارکو به عنوان پسر خواندهی ترسناک و وفادار، امپراتوری آنها بر اساس قدرت و وفاداری ساخته شده است. اما دنیای آنها پر از خطرات و درگیریهاست.
در اواخر دهه 1940 در ایتالیا، مادری با دشواری تصمیم میگیرد پسرش را به شمال بفرستد، جایی که او نگاهی گذرا به زندگیای تازه و دور از فقر میاندازد.
هنگامی که شریک زندگیاش، پت، بهطور غیرمنتظرهای از دنیا میرود، انجی نگران آپارتمانی میشود که بیش از 30 سال در آن با هم زندگی کرده بودند. با حمایت خانوادهای که خود انتخاب کرده، انجی سفری تازه را در مسیر رهایی در سالهای پایانی زندگیاش آغاز میکند.
مانوئل همراه مادرش به خانه سابقشان در یک محلهی طبقه متوسط بازمیگردد. پریادارشینی و دوستانش که به نیت او مشکوک هستند، شروع به جمعآوری سرنخهایی میکنند و یقین دارند که او ممکن است رازی شوم را پنهان کرده باشد.
هنگامی که دختری نابغه و نهساله که در یک کارگاه استثماری کار میکند، فرصتی برای رفتن به مدرسه پیدا میکند، مجبور میشود تصمیمی دشوار برای آیندهی خود و خواهرش بگیرد.
امیر و مریم قرار است با هم ازدواج کنند اما روز عروسی، شهر توسط دشمن موشک باران میشود و مردم، شهر را خالی میکنند. ولیکن مریم با وجود خطرات ناشی از موشک باران ترجیح میدهد که عروسی برگزار شود. امیر بعد از انجام مأموریتش برای مراسم عقد به خانه برمی گردد. اما برخلاف تصورش همه کسانی که شاهد خنثی کردن موشکهای عمل نکرده بودند در مراسم حضور پیدا میکنند.
بنوآ خود را در بدهی میبیند و مجبور میشود بار دیگر از والدین ثروتمندش کمک بخواهد. نقشهاش برای گرفتن پول این است که آنها را متقاعد کند که قرار است با دوست مدلش، امیلی، ازدواج کند. این زوج جوان برای دیدار با خانواده به مراکش دعوت میشوند. اما درست در مسیر فرودگاه، امیلی برنامهاش را لغو میکند. بنوآ که نمیخواهد نقشهاش خراب شود، تصمیم میگیرد بهجای او راننده پرحرف اوبرش، فیونا، را همراه خود ببرد. این فقط یک آخر هفته است... چه مشکلی ممکن است پیش بیاید؟
گروهی از همخانهها در یکی از کلانشهرهای آمریکا بهطور ناخواسته مردی بیگناه را میکشند و در مسیری خطرناک از فریب و پنهانکاری گرفتار میشوند.
یک مارشال آمریکایی یک شاهد دولتی را برای محاکمه همراهی میکند، پس از آنکه او به ارتباط با یک رئیس مافیا متهم شده است. اما مارشال متوجه میشود که خلبانی که وظیفه انتقال آنها را بر عهده دارد، در واقع یک آدمکش اجیرشده برای ترور این شاهد است. پس از خلع سلاح او، آنها مجبور میشوند با یکدیگر پرواز را ادامه دهند، چرا که متوجه میشوند افراد دیگری نیز در تلاشند تا آنها را از بین ببرند.
سونگ جین، یک رهبر ارکستر، و سو یون، یک نوازنده ویولن سل، نامزد هستند. اما سو یون ناگهان ناپدید میشود و تنها یک ویدیو از خود به جا میگذارد. در این میان، می جو جایگزین او شده و رابطهای پنهانی با سونگ جین آغاز میکند. اما هرچه پیوند آنها عمیقتر میشود، احساس میکنند که کسی آنها را زیر نظر دارد.