گروهی از جوان استعمارگر فضایی در حالی که انتهای یک ایستگاه فضایی متروک را میخرند، با وحشتناکترین شکل زندگی در جهان رو به رو میشوند.
درباره خانوادهای متشکل از مادری به همراه پسران دوقلویش است. این خانواده سالهاست که تحت تاثیر نیرویی بدخواه و ناشناخته قرار دارند که باعث عذاب روحی آنان شده است. در ابتدا همه تصور میکنند این عذابها ناشی از مشکلات عادی زندگی است، اما با گذر زمان یکی از پسران دوقلو شروع به شک در وجود نیرویی شرور و مخوف میکند.
سام 17 ساله در یک سفر آخر هفته با کوله پشتی در کتزاسکیل با احساسات رقیب پدرش و قدیمی ترین دوستش مبارزه می کند.
یک سرآشپز جاه طلب رستورانی را در یک املاک دورافتاده باز می کند که در آن با هرج و مرج آشپزخانه مبارزه می کند، شک و تردیدهای خود را از بین می برد... و حضوری دلهره آور که هر لحظه او را تهدید به خرابکاری می کند.
پس از پایان جنگ داخلی میان اوتوبات ها و دیسپتیکان ها، خانواده مالتو به شهر کوچکی نقل مکان می کنند. آن ها گونه جدیدی از تبدیل شوندگان را به فرزندی قبول می کنند و این تبدیل شوندگان به کمک دو فرزند خانواده، سعی می کنند از خود محافظت کنند و جای خود را در این جهان پیدا کنند.
یک جنگجو از آینده ای پسا آخرالزمانی به سال 1997 سفر می کند تا از یک دانشمند هوش مصنوعی که توسط یک سایبورگ بی احساس - و نابود نشدنی - شکار شده است، محافظت کند.
یک کشتی تحقیقاتی را دنبال میکند که در حال کاوش 80 درصد از اقیانوسهای ناشناخته زمین است. این مجموعه شش قسمتی، با ترکیب مستندهای علمی و صحنههای دراماتیک، هیجان کشف اعماق اقیانوسها را به تصویر میکشد.
آگاتا جادوگر شرور، به کمک تین از افسون واندا آزاد می شود و تصمیم می گیرد با کمک گروهی از زنان جادوگر، به جاده جادوگرها، تنها جایی که می تواند قدرت از دست رفته جادوگران را بازگرداند، برود...
داستان حول محور دو کارآگاه می گذرد که به اتفاقات مرموزی که در یک دهکده رخ می دهد می پردازند. وقتی گو جونگ وو 19 ساله بود، در آستانه ورود به یک دانشکده پزشکی معتبر بود؛ اما به خاطر قتل دو همکلاسی دستگیر شد. کو جونگ وو نمی توانست به خاطر بیاورد که آیا او این قتل ها را انجام داده یا نه و جسدی هرگز پیدا نشد. پس از گذراندن 10 سال زندان، کو جونگ وو به زادگاهش باز می گردد. او تصمیم می گیرد برای همیشه آنجا را ترک و زندگی جدیدی را آغاز کند، اما یک سری اتفاقات عجیب رخ می دهد…
دن چیس چند دهه است که از سازمان سیا بیرون آمده و در خفا زندگی میکند تا اینکه قاتلی از راه میرسد و چیس را دوباره مجبور بهانجام کارهایی میکند که دوست ندارد؛ این پیرمردِ کارکشته میفهمد که آینده و گذشتهٔ او بهم گره خورده است و چارهای جز بازگشت، پیش پای خود نمیبیند.