داستان یک پسر نوجوان به نام مارتی مکفلای را روایت میکند که به صورت تصادفی در زمان سفر میکند و از سال 1985 به 1955 منتقل میشود. او والدین خود را در دبیرستان ملاقات میکند و تصادفاً موجب برهم خوردن رابطه آنها میشود. مارتی باید تغییری که در گذشته ایجاد کرده را اصلاح کند و کاری کند تا والدینش عاشق یکدیگر شوند و سپس با کمک دانشمندی به نام دکتر امت براون راهی جهت بازگشت به سال 1985 بیابد.
میلین “می” لی، دختری 13 ساله به دلیل ارتباط عرفانی اجدادش با پانداهای قرمز، هر زمان هیجانزده یا استرس میگیرد، ناگهان به یک پاندای قرمز غولپیکر تبدیل میشود.
جهل و نژادپرستی یک استاد دانشگاه زمانی آشکار می شود که باید دانشجویی را برای مناظره آماده کند.
جیمز هارپر پس از اخراج از نیروهای ویژه ارتش ایالات متحده، به یک سازمان شبه نظامی ملحق می شود تا به تنها راه ممکن از خانواده خود حمایت کند.
بیوهای به نام کاترین، مشغول تلاش برای محافظت از خود و پسرش در برابر یک سازمان جنایی محلی است. زمانی که زندگی نیک بون و کاترین به هم می پیوندد، آنها متوجه می شوند که میتوانند برای نجات یافتن به یکدیگر تکیه کنند.
راشل و آنتونی پس از حادثهای دردناک که جان یکی از فرزندان دوقلویشان را گرفت، به همراه پسر بازمانده خود به نقطهای دور افتاده در کشور فنلاند نقل مکان میکنند. اما زمانی که راشل متوجه حقیقتی عذابآور درباره پسرش میشود، باید با نیروهایی شرور که میخواهند پسرش را تحت کنترل خود درآورند، مقابله کند.
زمانی که خدمه ی یک سفینه ی فضایی ، پیامی نگران کننده از یک سیاره ی ناشناخته دریافت می کنند ، بعد از جستجو برای بازمانده ای در آن سیاره ، آن ها درمی یابند همراه خودشان یک موجود فضایی ناشناخته را وارد سفینه کرده اند و…
زمانی که تنش و درگیری میان زندانیان و کارکنان یکی از خطرناکترین زندانهای فوق امنیتی جهان و محلی برای حبس ترسناکترین مجرمان، به وجود میآید، هرج و مرجی مرگبار سرتاسر زندان را در بر میگیرد.
پلیس بازنشستهای که با نقل مکان به کلبه ای جنگلی، به دنبال آرامش ؛ زمانی که یک کاراگاه خصوصی او را برای تحقیق در مورد یک قتل استخدام می کند، کاملا بهم می ریزد...
زمانی که قتل و طرح شکنجه وحشتناک یک غریبه دیوارهای یک شهر بیابانی خواب آلود را می لرزاند، یک پلیس کهنه کار فرصتی برای اثبات خود می بیند.