
نیویورک، اوایل دهه 1960. در میان صحنه موسیقی پرجنبوجوش و دگرگونیهای فرهنگی پرآشوب، یک جوان 19 ساله مرموز از مینهسوتا با گیتار و استعدادی انقلابی وارد وست ویلیج میشود، کسی که قرار است مسیر موسیقی آمریکا را برای همیشه تغییر دهد.
چن یوتونگ، دانشآموز یک مدرسهی راهنمایی دخترانه، در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار میگرفت، اما مادرش لی هان نتوانست دخترش را از این "جهنم" نجات دهد. همهی اطرافیانش چشمان خود را بر این ماجرا بستند و این سکوت جمعی، خشونتی بزرگتر را رقم زد.
در ایالت کرالای هند، خانواده آدات در تجارت طلا و سایر کسبوکارهای مهم سلطنت میکنند. جورج پیتر به عنوان سرپرست محترم خانواده و مارکو به عنوان پسر خواندهی ترسناک و وفادار، امپراتوری آنها بر اساس قدرت و وفاداری ساخته شده است. اما دنیای آنها پر از خطرات و درگیریهاست.
در اواخر دهه 1940 در ایتالیا، مادری با دشواری تصمیم میگیرد پسرش را به شمال بفرستد، جایی که او نگاهی گذرا به زندگیای تازه و دور از فقر میاندازد.
هنگامی که شریک زندگیاش، پت، بهطور غیرمنتظرهای از دنیا میرود، انجی نگران آپارتمانی میشود که بیش از 30 سال در آن با هم زندگی کرده بودند. با حمایت خانوادهای که خود انتخاب کرده، انجی سفری تازه را در مسیر رهایی در سالهای پایانی زندگیاش آغاز میکند.
مانوئل همراه مادرش به خانه سابقشان در یک محلهی طبقه متوسط بازمیگردد. پریادارشینی و دوستانش که به نیت او مشکوک هستند، شروع به جمعآوری سرنخهایی میکنند و یقین دارند که او ممکن است رازی شوم را پنهان کرده باشد.
هنگامی که دختری نابغه و نهساله که در یک کارگاه استثماری کار میکند، فرصتی برای رفتن به مدرسه پیدا میکند، مجبور میشود تصمیمی دشوار برای آیندهی خود و خواهرش بگیرد.
امیر و مریم قرار است با هم ازدواج کنند اما روز عروسی، شهر توسط دشمن موشک باران میشود و مردم، شهر را خالی میکنند. ولیکن مریم با وجود خطرات ناشی از موشک باران ترجیح میدهد که عروسی برگزار شود. امیر بعد از انجام مأموریتش برای مراسم عقد به خانه برمی گردد. اما برخلاف تصورش همه کسانی که شاهد خنثی کردن موشکهای عمل نکرده بودند در مراسم حضور پیدا میکنند.
بنوآ خود را در بدهی میبیند و مجبور میشود بار دیگر از والدین ثروتمندش کمک بخواهد. نقشهاش برای گرفتن پول این است که آنها را متقاعد کند که قرار است با دوست مدلش، امیلی، ازدواج کند. این زوج جوان برای دیدار با خانواده به مراکش دعوت میشوند. اما درست در مسیر فرودگاه، امیلی برنامهاش را لغو میکند. بنوآ که نمیخواهد نقشهاش خراب شود، تصمیم میگیرد بهجای او راننده پرحرف اوبرش، فیونا، را همراه خود ببرد. این فقط یک آخر هفته است... چه مشکلی ممکن است پیش بیاید؟
گروهی از همخانهها در یکی از کلانشهرهای آمریکا بهطور ناخواسته مردی بیگناه را میکشند و در مسیری خطرناک از فریب و پنهانکاری گرفتار میشوند.