داستان این مجموعهٔ تلویزیونی بر اساس پروندهٔ جاگر سنترال پارک نیویورک (حمله و تجاوز به تریشا میلی زن 28 سالهٔ سفیدپوست آمریکایی) و در مورد 5 نوجوان سیاهپوست است که به اتهام تجاوز جنسی و حمله به یک زن در سال 1989 در سنترال پارک شهر نیویورک بازداشت و محاکمه میشوند.
جمجمه ای به ارزش ده میلیون دلار پیدا می کند. او درست بعد از تشخیص جمجمه, مورد هجوم مردی با شنل سیاه قرار گرفته و کشته می شود. حال, مامورین فدرال در تلاشند تا راز این قتل را کشف کنند.
داستان برخورد و درگیری میان «مک کوی» یک کلانتر ظاهراً فساد ناپذیر با گذشتهای تاریک و «رد بیل» یک جایزه بگیر کم حرف که در رویای گرفتن انتقامیست که از انجام آن عاجز است.
خانواده ابوت درگیر ناپدید شدن عروسشان هستند و هم زمان همسایه آن ها سعی دارد مزرعه بزرگشان را از چنگ آن ها درآورد. با پدیدار شدن یک چاله مرموز سیاه در چراگاه خانواده، اوضاع بحرانی می شود.
کاپیتان “باربوسا” و “الیزابت سوآن” و “ویل ترنر” برای نجات “جک اسپارو” و مروارید سیاه به سنگاپور می روند این در حالی است که آنها برای نجات کاپیتان جک اسپارو باید یک دزد دریایی چینی را پیدا کرده و نقشه دریایی که محل کاپیتان جک را نشان می دهد را از او بدزدند، در ادامه داستان مجمعی به نام برادران وارد داستان می شوند که باعث پیروزی دزدان دریایی کارائیب در مقابل کمپانی هند شرقی می شوند و…
ناخدا باربوسا کشتی “ناخدا جک اسپارو” به نام “مروارید سیاه” را در اختیار می گیرد و بعدا به شهر پورت رویال حمله می برد و “الیزابت سوان” دختر فرماندار (پرایس) را می رباید. “ویل ترنر” دوست دوران کودکی الیزابت با جک متحد می شود تا الیزابت را نجات دهند و مروارید سیاه را دوباره به چنگ آورند. اما نفرینی باعث شده باربوسا و خدمه اش برای همیشه در پرتو هر نور مهتابی به اسکلت هایی زنده تغییر شکل یابند…
یک نوجوان 13 ساله سرکش به نام سمی با مشکلات از دست دادن مادرش دست و پنجه نرم میکند. در این میان او با یک شعبده باز بداخلاق به نام مارگو آشنا و دوست میشود. حال مارگو به سمی کمک میکند تا با شیاطین درونی خود مقابله کرده و در تاریکترین لحظات زندگی بار دیگر امید را پیدا کند…
زمانیکه توطئه خطرناکی که با گذشتهی «ناتاشا رومانوف» یا همان بیوهیسیاه در ارتباط است رخ میدهد، قسمتهای تاریک وجودش شروع به خودنمایی میکنند و «ناتاشا» باید با گذشتهاش به عنوان یک جاسوس و روابط ناسرانجامی که قبل از تبدیل شدن به یک انتقامجو داشته، روبهرو شود.
. بگذار برف ببارد، داستان کوهنوردی در برف دهشتناک یک زوج جوان را روایت میکند. «میا»، اسنوبورد سوار جوانی ست که به همراه نامزدش به کوه میروند اما طی اتفاقاتی که می افتد او و نامزدش از هم جدا می افتند. حال، میا باید در برابر فرد دیوانه ای که با یک نقاب سیاه به دنبالش افتاده و قصد کشتنش را دارد از خود دفاع کندو زنده بماند. اما ... نمایش بیشتر
در خلاصه داستان این فیلم اکشن و غمانگیز آمده است. میکی کلی ، یکی از اولین کمربندهای سیاه آمریکایی در جی جیتسو برزیل ، از همه چیزهایی که دوست دارد دور میشود و وارد مسابقات هنرهای رزمی ترکیبی غیر مجاز میشود و…