فیلم زمانی برای مردن نیست 2021 ، بعد از وقایع پرونده اسپکتر، جیمز باند خود را بازنشسته کرده و در جزایر جامائیکا مشغول استراحت است. درست در زمانی به نظر میرسد که باند بعد از مدت طولانی قادر به تجربه یک زندگی عادی است، دوست قدیمی وی و یکی از جاسوسان سیآیاِی به سراغش آمده و از او درخواست کمک میکند و همین مسئله پای باند را به پرونده ربوده شدن یک دانشمند باز میکند. به زودی مشخص میشود که تروریستی مرموز مسئول این کار است...
داستان زندگی در دنیایی که رباتها با پیاده روی، گفتگو و ارتباط دیجیتالی به بهترین دوستان کودکان تبدیل شده اند. داستان پسر 11 ساله ای را روایت می کند که متوجه می شود ربات او به درستی کار نمی کند
ماتئوس 18 ساله برای فراهم کردن زندگی بهتر برای خانواده اش در کشور، شغلی را در یک انبار زباله در سائوپائولو برای رئیس جدیدش، لوکا، می پذیرد، اما در دنیای خطرناک قاچاق انسان گرفتار می شود.
این فیلم داستانِ زندگی هنری هیل یک خلافکار و روابطش با همسرش کارن هیل و همدستانش جیمی کانوی و تامی دویتو در یک سندیکای خلافکاریِ ایتالیایی-آمریکایی را برای ما روایت میکند.
مربی یک قاتل حرفهای به نام لیدی باگ که از زندگی ناامید شده، برای به دست آوردن کیفی در یک قطار سریع السیر، دوباره لیدی باگ را به ماموریتی خطرناک میفرستد. اما آدمکش دیگری نیز در این قطار حضور دارد و در نهایت آنها متوجه میشوند که اهداف آنها با یکدیگر مرتبط است…
برای یک زن که در حاشیه شهری بزرگ با همسر و فرزندش زندگی میکند، ماجرایی رقم میخورد که...
نگار (لیندا کیانی)، نامزد اصلان (جواد عزتی)، که دوست دارد در خارج از کشور زندگی کند بدون اجازه او و غیرقانونی به خارج از کشور سفر میکند. اصلان به دنبال راهی برای رفتن به اروپا است تا بتواند نامزدش را برگرداند و برای گرفتن ویزای یک کشور اروپایی کارهای عجیبی انجام میدهد.
گلسا دختری 16 ساله است که به همراه خانوادهاش در شهری کوچک در اطراف تهران زندگی میکند. او بیشتر اوقات خود را با گروهی از دوستانش میگذراند. یک روز آنها تصمیم میگیرند تا دست به اقدامی هیجانانگیز بزنند؛ اقدامی که پیامدهای غیرمنتظرهای در پی خواهد داشت و از کاری صرفاً سرگرمکننده و هیجانانگیز، به دردسری پیچیده تبدیل میشود. اتفاقاتی که رخ میدهد، از اساس دیدگاه گلسا نسبت به زندگی را تغییر میدهد
مهندس خاکپور که قرار است معاون وزیر شود، طی حادثهای ساختگی مصدوم و به بیمارستان دی در تهران منتقل میشود. دوست او مهندس محمود بصیرت از زنجان برای ملاقات وی به تهران میآید و با پرستار بیمارستان، سیما ریاحی، آشنا میشود. مرد که زندگی خانوادگی آرامی را در کنار همسرش ترانه و دو فرزندش دارد به سیما علاقهمند شده و او را صیغهٔ خود میکند اما به مرور زمان رابطه آنها دستخوش تغییر شده و اتفاقات ناخوشایندی را برای هر دویشان ایجاد میکند....
زینب به همراه فرزندان خود زندگی آرامی را سپری میکند اما حادثهای، خانواده را با شرایطی جدید مواجه میسازد.