جو و جری دو نوازنده هستند که به تازگی شغل شان را از دست داده اند و وضع مالی شان بسیار خراب است. انها شاهد یک قتل توسط مافیا بوده اند و اکنون مورد تعقیب آنهایند. جو و جری در قالب لباس مبدل زنانه به گروهی از نوازندگان زن می پیوندد و به کالیفرنیا می روند، جائیکه خود را «دفنی» و «جوزفین» می نامند.
در دهه 80 میلادی مایکل خانواده اجدادی خود را در کوچی سرپرستی میکند و رئیس خاندان محسوب میشود. اما چند تن از اعضای جوان خانواده او را قبول ندارند و با دشمنان همکاری میکنند تا او را نابود کنند!
ابیگل که به تازگی طلاق گرفته و صاحب دو فرزند است، تلاش دارد تا اوضاع زندگیاش را درست کند. همچنین خانوادهاش دچار مشکلات و مسائلی هستند که ابیگل در چالش با آنها است.
آماندا و دخترش در یک مزرعه آمریکایی زندگی آرامی دارند، اما وقتی خاکستر مادرش که ارتباطی با هم نداشتند از کره برایش ارسال میشوند، ترس تبدیل شدن به مادرش او را تسخیر میکند.
یک نیروی مرموز منجر به خروج ماه از مدارش اطراف زمین میشود و آنرا در مسیر برخورد با زمین قرار میدهد. در حالی که زمین در آستانه نابودیست، زنی به نام جو فاولر که از مدیران ناسا و یک فضانورد سابق میباشد، متقاعد میشود که او کلید نجات جان همهی انسانهاست و در این بین تنها یک فضانورد و یک نظریه پرداز تئوری او را باور میکنند…
مردی ماجراهای زندگی خود را به عنوان یک پسری 10 ساله در سال 1969 در ایالت هیوستون آمریکا روایت می کند. او داستانهایی مملو از نوستالژی را به هم میبافد که حاصل پیوند واقعیت و خیالپردازیهایش هستند.
بیوهای به نام کاترین، مشغول تلاش برای محافظت از خود و پسرش در برابر یک سازمان جنایی محلی است. زمانی که زندگی نیک بون و کاترین به هم می پیوندد، آنها متوجه می شوند که میتوانند برای نجات یافتن به یکدیگر تکیه کنند.
جیپسی رقصنده بازنشستهای است که حال تصمیم به نوشتن کتاب گرفته است و او از قضا معشوقه سابق “جک” است. همان قاتلی که تمام خانواده “سم” را کشته است. “چیپسی” تصمیم میگیرد که “سم” را به دست عمویش برساند.
در سری سوم انیمیشن آلفا و امگا، گرگ ها در کنار یکدیگر قرار می گیرند و مسابقات جدیدی را با یکدیگر تجربه میکنند تا اینکه یک اتفاق ناخواسته باعث بوجود آمدن مشکلاتی برای آن ها می شود.
دختر خانوادهای به طرز مرموزی در زیرزمین خانه جدیدشان ناپدید می شود. طولی نمی کشد که مادرش متوجه می شود موجودی باستانی و قدرتمند کنترل خانه آن ها را به دست گرفته و او چاره ای ندارد جز اینکه یا با آن مواجه شود و یا اعضای خانواده روحشان را برای همیشه از دست دهند.