داستان این فیلم دربارهی دو مرد بهنامهای سام و توسکو میباشد که با ماشین کاروان قدیمی خودشان به سراسر انگلیس سفر میکنند تا با دوستان ، خانواده و مکانهای گذشتهشان دیدن کنند. از آنجایی که دو سال پیش توسکو مبتلا به زوال عقل شده است ، مهمترین چیز برای آنها کنار هم بودن است و…
داستان این انیمیشن حول ماجراجویی یک دختر بچه مهربان به همراه سگ کوچکش به اسم «زیکو» می گردد که برای نجات کوهستان محل زندگی شان از دست یک شرکت استخراج طلا، تمام تلاششان را می کنند اما کلید اصلی حل این مشکل در دستان خودشان قرار دارد.
در تلاش برای تأمین خانه ای امن و شاد برای دخترانش ، ساندرا تصمیم می گیرد - از ابتدا - یک خانه بسازد. ساندرا با استفاده از تمام نبوغ خود برای تحقق بخشیدن به آرزوی جاه طلبانه خود ، جامعه ای را گرد هم می آورد تا برای ساختن خانه اش دست یاری دهد و درنهایت حس شخصی بودن خود را بازیابد.
بعد از قاطی شدن بایک سازمان خطرناک، یک پلیس مخفی به خودش میآید تا همسر، همکار و سه روز از زندگی اش که گمشدهاند را پیدا کند.
داستان این فیلم درباره ی هیولایی ترسناک به نام لری است که از طریق تلفن های هوشمند و دستگاه های تلفن خودش را آشکار می سازد و…
هنگامی که یک یاغی متوجه میشود که دشمنش از زندان آزاد شده است، او گروه خود خود را دوباره متحد میکند تا انتقام خودش را بگیرد.
وقایع این فیلم در دنیای آخرالزمانی رخ میدهد و درمورد مردی به نام فینچ است که آخرین انسان زنده در دنیاست که تصمیم میگیرد یک روبات برای خودش و سگش بسازد که دوست و هم صحبت او باشد و با همین ربات شروع به جهان گردی و کشف جاهای جدید میکند و…
در فیلم جوکر شخصیت اصلی داستان به نام آرتور فلک است که گویا از مشکل روانی رنج می برد . او از به عنوان دلقک در مهمانی ها ظاهر میشود و امورات زندگی خودش و مادرش ...
داستان فیلم دربارهٔ مردی میانسال به نام کاظم است که در روستای پیرکندی شهرستان خوی زندگی میکند. او که دانشجوی معماری دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران بوده، پس از یک شکست عاطفی از دانشگاه انصراف داده و به زادگاه خودش برگشتهاست. خواهرش در جوانی خودسوزی کردهاست و پس از آن مسئولیت سرپرستی و تربیت پسر خواهرش با اوست. حالا آیدین به سن نوجوانی رسیده و او خود را در تربیت او ناتوان میبیند و با این حال به شدت به او علاقمند است. از سوی دیگر رابطهٔ او با دوست قدیمیاش به نام یحیی دچار چالش شدهاست. در این میان، حضور دو خواهر که آتابای کار ساخت ویلا برای پدر آنها را به عهده دارد، شرایط تازهای را رقم میزند و او به سیما دختر بزرگ خانواده علاقهمند میشود اما در بیان این علاقه به او تردید دارد.
“طوبی” مادر خانواده، فرزندانش را برای رفتن به جشن عروسی خواهرزادهاش آماده میکند و آنها را به دست برادرش میسپارد که به مراسم ببرد و خودش تنها نزد همسر جانباز قطع نخاعیش “میثم” میماند که آخرین لحظات زندگیش را میگذراند…