
در نبردی برای بقا در برابر ارتشی هولناک از زامبیها، یک مبارز سابق مویتای باید با تکیه بر مهارت، سرعت و ارادهاش تلاش کند تا نامزدش را نجات دهد.
در کوههای برفی جاینت، در واپسین روزهای اشغال آلمان، گروهی از کودکان قهرمان، یک خلبان فرانسوی سقوطکرده را نجات میدهند. کاری که آنها انجام میدهند شبیه بازی معروف «تلفن بیسیم» است – خلبان مانند پیامی محرمانه، از روستایی به روستای دیگر در دل کوهها منتقل میشود؛ یک تحویل مخفیانه در دل مدرسه. اما این بازی برای کودکان بسیار خطرناک است. آنها با سربازان مرگبار ارتش اشغالگر روبهرو میشوند، باید خائنان و خبرچینها را فریب دهند و در نهایت، از سرمای سخت زمستان در کوهستان جان سالم به در ببرند.
تاجر ثروتمند زازا کوردا، تنها دخترش که راهبه است را بهعنوان تنها وارث املاک و داراییهایش معرفی میکند. با آغاز پروژه جدید کوردا، آنها به سرعت هدف تبهکاران مکار، تروریستهای خارجی و قاتلان مصمم قرار میگیرند.
بازسازیِ زندگی سی. شانکاران نایر، وکیلی که برای روشن شدن حقیقت پشتِ ماجرای کشتار جالیانوالا باغ مبارزه کرد.
یک کارآگاه زن سختگیر و قانونمدار با چهار آدمکش بدشانس همراه میشود تا راز قتل پدرش را کشف کند.
غریبهای مرموز راهی شهری دورافتاده میشود که تحت سلطه یک جنایتکار بیرحم قرار دارد، با یک مأموریت خشن و قاطع: بازگرداندن عدالت به مردم آن شهر.
وقتی مادری درگیر مشکلات، توسط یک روح شرور که برای کمک به کسبوکارش فرستاده شده تسخیر میشود، سه فرزندش بهطور ناامیدانه به دنبال راهی برای درمان او میگردند.
اِیکی، یک گانگستر قدرتمند، خود را به پلیس تسلیم میکند به این امید که همسر و پسرش زندگی آرامی داشته باشند. اما پس از گذشت 17 سال و آزادی از زندان، متوجه میشود که پسرش به اشتباه به جرایم سنگینی متهم شده است. برای حفاظت از او، ناچار میشود دوباره به زندگی گذشتهاش بازگردد و با دشمنان قدیمی و جدید روبهرو شود.
یک زوج نامزد شده پس از مرگ عمه داماد به خانه اجدادی او بازمیگردند. اما عروس روحنمایی که راز تاریکی از خانواده را پنهان کرده، آرامش آنها را تهدید میکند.
وقتی یک افسر اجتماعی مشتاق و یک کارآگاه سابق بیملاحظه مجبور به همکاری میشوند، هرج و مرج زیادی در خیابانهای روتردام به پا میشود.