پسر بچهای در دوران کودکی مادرش توسط فرد ناشناسی به قتل رسیده و پدرش مرد سخت گیریست که عرصه زندگی را برای اون تنگ کرده است و مشکلات و مسائل زیاد باعث شده که او بیشتر و بیشتر در خودش فرو رود و دچار افسردگی شود .یک روز به طور اتفاقی اون متوجه قدرت عجیبی در خودش میشود او متوجه میشوده که از قدرت ادراک ذهنی(تلهپاتی) فوق العاده قدرتمندی برخوردار است و می تواند تاریخ و زمان را تغییر دهد..
فیلم لاک قرمز یک اثر اجتماعی است و یک فیلم زنانه است و بیشتر به مطالبی در مورد زنان اشاره میکند.این فیلم در مورد یک دختر ساده ای است که بعد از سالها به دستان خود لاک قرمز زده است اما از شانس بد روزگار صورت های مختلف خود را به او نشان میدهد و او را نا امید میکند.این دخترک یک پدر معتاد دارد و با مادر و خواهر خود در جنوب شهر زندگی میکنند و به دلیل اعتیاد پدرش مشکلات زیادی برایشان به وجود می آید.نام دخترک داستان ما اکرم است که غرورش از هر چیزی برایش مهم تر هست و هرکاری میکند تا غرورش از بین نرود اما در اخر داستان او به یک شخصیت دیگر تبدیل میشود...
یک مادر آمریکایی وارث امپراتوری مافیای پدربزرگش در ایتالیا میشود. حال او به عنوان سرپرست جدید کسبوکار خانوادگی، با هدایت مشاور شرکت، به طرز خندهداری انتظارات همه را نادیده میگیرد و…#/
درباره کیم چونچو نوه پادشاه جینجی بیست و پنجمین پادشاه شیلا است. کیم چونچو به کمک یکی از فرماندهان خود کیم یوشین موفق می شود عصر طلایی فرمانروایی شیلا را رقم بزند. کیم چونچو که نوه فرمانروا جینجی بوده پس از خلع پدر بزرگش از این مقام، به نوعی از قدرت فاصله گرفته است. در کودکی با کیم یوشین، پسر یکی از فرماندهان بزرگ شیلا آشنا می شود که همین مسئله زمینه ساز دوستی این دو می شود.
قسمت دهم منتشر شد.
"دیگو دلا وگا" برای انتقام مرگ پدرش به کالیفرنیا بازگشته و پس از به عهده گرفتن عنوان "زورو" با فرماندار و یک جامعه مخفی روبرو میشود. در این میان کشف اسرار خانوادگی باعث میشود ...
پس از اینکه پدربزرگ یک مرد جوان قربانی یک کلاهبرداری مفصل می شود، زندگی او نیز زیر و رو می شود.
اعضای یک خانواده پس از درگذشت پدرشان با اتفاقات و مشکلات بعد از فوت او دست و پنجه نرم می کنند و...
خانوادهای با مشکل بزرگی رو به رو شدهاند. سامان پسر خانواده مشکلی در چشم و مغزش پیش آمده و حالا پدرش که همیشه درگیر کار است برای درمان او مجبور به انجام….
قسمت بیست و یکم از فصل دوم منتشر شد.
سوباسا اوزارا، پسر 11 سالهای است که در کودکی، به لطف داشتن یک توپ فوتبال در دستانش از تصادف با یک ماشین جان سالم به در برده و همواره، علاقه خاصی به فوتبال داشته است. پدر سوباسا یک کاپیتان کشتی و معمولا در سفر است و همین هم باعث شده تا سوباسا، معمولا با مادرش زندگی کند. این دو زمانی که سوباسا 11 سال دارد، به شهر نانکاتسو که برای داشتن مدارس فوتبال عالی مشهور است، سفر میکنند و در آنجا، سوباسا با کاراکترهای دیگری مثل ریو ایشیزاکی و گنزو واکابایاشی آشنا شده و
کیلب پس از مرگ پدرش در آستانه انتقال به یک سیاره دور است و برای محقق کردن آخرین خواسته پدر خود، با سه تن از دوستانش کاوشگری را به سرقت می برد تا از یک گودال مرموز در ماه دیدن کند.