در مجموع 1085 فیلم و سریال یافت شد.
در مجموع 1085 فیلم و سریال یافت شد.
وقتی مردی کشته پیدا میشود، تحقیقات ظاهر بینقص همسرش را درهم میشکند و زندگی دوگانه پنهانی او را در این تریلر مبتنی بر اتفاقات واقعی آشکار میکند.
در 20 نوامبر 2012، آندریا اسپتزاکاتنا، پسری که تازه 15 ساله شده بود، به زندگی خود پایان داد. این نخستین مورد در ایتالیا بود که آزار و اذیت مدرسهای و فضای مجازی منجر به خودکشی یک نوجوان شد. این فیلم بر اساس داستان زندگی او ساخته شده است.
زندگی سدا، نقاشی جوان، با رویدادهای آسیبزایی که پیدرپی تجربه میکند، دچار تزلزل میشود. حال و هوای زندگیاش بهتدریج تاریکتر میشود. در همین زمان، نیرویی دیگر تحت تأثیر نیروهای شیطانی هدایت میشود. زنی که بدون خواست خود با چیزهایی فراتر از درکش ارتباط برقرار میکند، نمیتواند دلیل ترسهایش را درک کند و سرانجام با واقعیت روبهرو میشود.
پس از یک تراژدی خانوادگی، چاک ویلسون امیدوار است بتواند همراه با همسرش ماریا و خواهر کوچکترش الیزابت، زندگی جدیدی را در شهر اشلند فالز آغاز کند. اما خیلی زود متوجه میشود که این شهر گذشتهای تاریک دارد و روح زنی مرموز، ساکنان آن را به خودکشی سوق میدهد.
صاحب ثروتمند یک هتل، کارگردانی را استخدام میکند تا یک دهکده قرن هجدهمی بسازد. او پسر لوس و نازپروردهاش را بیهوش کرده و میرباید، سپس او را در این دهکده رها میکند تا فکر کند به گذشته سفر کرده است. هدف او از این نقشه، آموزش فروتنی به پسرش از طریق زندگی بهعنوان یک روستایی ساده، آن هم تحت نظارت کامل، است.
زندگی یک قاتل حرفهای بازنشسته زمانی دگرگون میشود که همسر سابق و پسرش بدون اطلاع قبلی، درست در ایام تعطیلات به سراغش میآیند—زیرا آنها در حال فرار از همدستان قدیمی او در مافیا هستند.
گریس زنی مذهبی است که در خانهای قدیمی زندگی میکند. این خانه همیشه تاریک نگه داشته میشود، زیرا دو فرزند او، آن و نیکلاس، به طور نادری به نور حساس هستند. وقتی خانواده کمکم به این شک میافتند که خانهشان تسخیر شده، گریس با تمام وجود تلاش میکند تا در برابر رویدادهای عجیب و رؤیاهای نگرانکننده، از فرزندانش محافظت کند.
زندگی کارل مثل ساعت دقیق و منظم پیش میرود: هر روز از خانهای به خانه دیگر میرود و برای چند مشتری وفادارش کتاب میبرد. او سلیقهی هرکدام را میداند و با دقت داستانی را انتخاب میکند که دقیقاً مناسب آنها باشد. اما این زندگی منظم و پیشبینیپذیر، با ورود دختربچهای شاد و 9 ساله به نام شاشا
پس از آنکه به طرز وحشیانهای به قتل میرسد، "سوزی سلمون" 14 ساله از بهشت شاهد خانوادهی داغدارش — و قاتلش — است. او در حالی که زندگی روزمره آنها را نظاره میکند، باید بین عطش انتقام و آرزوی آرامش و التیام خانوادهاش تعادل برقرار کند.
بهخاطر مشکلات مالی، خانواده ییلماز به خانه مادربزرگشان، سعدت، نقلمکان میکنند. اما سعدت آنطور که فکر میکردند تنها زندگی نمیکند. خانه قدیمی سعدت که همزمان مزار همسر مرحومش هم هست، محل سکونت موجوداتی از بعد دیگری است. و این موجودات هیچکس را در خانه نمیخواهند جز خود سعدت.