
گریس زنی مذهبی است که در خانهای قدیمی زندگی میکند. این خانه همیشه تاریک نگه داشته میشود، زیرا دو فرزند او، آن و نیکلاس، به طور نادری به نور حساس هستند. وقتی خانواده کمکم به این شک میافتند که خانهشان تسخیر شده، گریس با تمام وجود تلاش میکند تا در برابر رویدادهای عجیب و رؤیاهای نگرانکننده، از فرزندانش محافظت کند.
با تسبیح در یک دست و تبر در دست دیگر، یک راهب به دنبال روحی هزارساله میرود که انسانها را تسخیر کرده و جهنمی را روی زمین به پا کرده است.
چهار دوست با یکدیگر پیمان میبندند که دست به خودکشی جمعی بزنند، اما وقتی روی لبهی پرتگاه میایستند، تنها یکی از آنها واقعاً میپرد. روح او شروع به تسخیر دوستان باقیمانده میکند، تا زمانی که پیمانشان کامل اجرا شود.
در شب هالووین، گروهی از دوستان با یک خانهی تسخیرشدهی وحشتناک روبهرو میشوند که وعده میدهد از ترسهای عمیق و تاریک آنها تغذیه کند. اما این شب به کابوسی مرگبار تبدیل میشود، هنگامی که آنها با وحشت درمییابند که برخی کابوسها واقعیاند.
یک گروه مستندساز به همراه تیمی از شکارچیان آماتور ارواح برای بررسی یک هتل تسخیرشده راهی آنجا میشوند. اما در پایان، چند نفر از آنها زنده خواهند ماند؟
پس از یک حادثه نزدیک به مرگ در اثر غرق شدن، خانوادهی یک پسر جوان با وحشت درمییابند که او توسط یک شیطان افسانهای از اعماق دریاچه تسخیر شده است. در حالیکه خانواده با تمام توان برای نجات روح پسرشان با زمان رقابت میکنند، هیولای شیطانی درون کودک شروع به از هم پاشیدن خانواده میکند و در تلاش است هر کسی را که سر راهش قرار گیرد نابود سازد.
درماندگی دو راهبه را وادار میکند تا مراسم جنگیریای را انجام دهند که هیچ راهبهای نباید به آن دست بزند. در حالی که کودکی تسخیرشده در چنگال شر گرفتار شده و کلیسای کاتولیک با آنها مخالفت میکند، آنها خود را درگیر این آیینهای ممنوعه و خطرناک میکنند و ارواح جاودانشان را به خطر میاندازند. اکنون باید با عواقب هولناک این عمل گناهآلود روبهرو شوند، اما یک هدف برایشان باقی مانده است: این پسر باید به هر قیمتی نجات یابد.
یک مادر ناامید، که از کودکی تحت تعقیب روحی شیطانی بوده، تنها راه نجات دختر بیمارش را در این میبیند که خودش را به تسخیر همان نیروی پلید درآورد.
کول، نوجوانی که در سوگ از دست دادن پدرش است، با بیا، یک روح، پیوندی غیرمنتظره برقرار میکند. در حالی که میان زندگی و مرگ حرکت میکنند، باید یک طلسم باستانی را بشکنند.
سالها پس از شاهد بودن مرگ قهرمان محترم ماکسیموس به دست عمویش، لوکیوس مجبور میشود وارد کولوسئوم شود پس از اینکه خانهاش توسط امپراتورهای ظالم که اکنون با دست آهنین روم را رهبری میکنند، تسخیر میشود. با خشم در دل و سرنوشت امپراتوری که در خطر است، لوکیوس باید به گذشته خود نگاه کند تا قدرت و افتخار را بیابد و شکوه روم را به مردمش بازگرداند.