یک جنگ قدرت بر سر بازگشایی یک بار معروف به نام "پرواتی بار" در رویاپورام در حال شکلگیری است که دو جناح رقیب را در برابر یکدیگر قرار میدهد و فعال ضد مشروبات الکلی پرشوری را نیز درگیر میکند.
در شهر خوانسار، راجا مانار قصد دارد پسرش وارداراجا مانار را جانشین خود کند، اما وزیران و مشاوران راجا مانار با استخدام ارتش هایی از روسیه و صربستان برای حمله و کشتن واردا و راجا، برنامه ریزی کودتا می کنند. واردا به همراه برادرش و چند مرد معتمد موفق به فرار از خوانسار می شوند. واردا به دوست صمیمی دوران کودکی خود، دوا می رود، که از وضعیت مخمصه او مطلع می شود و تصمیم می گیرد تا او را جانشین بلامنازع خوانسار کند.
لیلا طی اتفاقهایی با حمید دوستدار آشنا میشود و این آشنایی مسیر جدیدی را پیش روی او قرار میدهد، غافل از این که عادل مشرقی دل بستهٔ اوست...