سارا مقدم پس از گم شدن دخترش ارغوان، به دادسرا مراجعه می کند. موبایل ارغوان ردیابی می شود تا آخرین فردی که او را دیده مشخص شود. یافته ها از وقوع اتفاقاتی هولناک پرده بر می دارد.
تاد به طور تصادفی یک طلسم باستانی را رها می کند و زندگی دوستانش مومی، جف و بلزونی را به خطر می اندازد. در حالی که همه علیه او هستند و تنها با کمک سارا، او برای پایان دادن به نفرین مومیایی وارد ماجراجویی می شود.
پس از اینکه گروهی از سارقان آخرین ماموریت خود را به پایان می رسانند، راه خود را از یکدیگر جدا می کنند، اما اکنون همه آنها مورد هدف یک قاتل حرفه ای قرار گرفته اند و...
دشمن سرسخت سونیک، دکتر روباتنیک، توسط یک متال روباتنیک شیطانی از سرزمین تاریکی اخراج شده است. دکتر حیله گر به سونیک می گوید که ربات خراب شده است و سیاره آزادی را به پادشاهی خواهد رساند. اما تا زمانی که دختر زیبای رئیس جمهور، سارا، این جذابیت را به کار اندازد، سونیک به عمل میآید.
سارا که پس از پایان تحصیلات مهندسی تازه از آمریکا برگشته، برای استخدام به شرکتی میرود که بابک مدیر آن است. بابک که از به هم خوردن نامزدی سارا باخبر است…
پیش از تصمیم اساسی قانون اساسی که ماده 370 ایالت هند را بیاثر میکند، مامور ویژه زونی هاکسار مأموریت مییابد تا یک ماموریت مخفی برای فرونشاندن خشونت در منطقهای پر از درگیری انجام دهد.
در حالی که منتظر کامیون سوخت بعدی در یک ایستگاه استراحت در آریزونا است، یک فروشنده جوان چاقو در حال سفر با ورود دو سارق بانکی که به طور مشابه سرگردان هستند، بدون هیچ تردیدی در مورد استفاده از ظلم یا سرما، در یک موقعیت گروگان گیری قرار می گیرد. فولاد سخت - برای محافظت از ثروت خون آلود و به دست آمده آنها.
معلمی به نام علی بهاریان و با نام هنری سهراب بهاریان در رشته نمایشنامهنویسی تحصیل کرده و حالا پس از سالها بیکاری به تازگی در یک مدرسه به عنوان معلم ادبیات مشغول به کار شدهاست.
زندگی آرام امیرعلی و مرجان که زوجی میانسال هستند با پا فشاری مرجان روی تصمیماش مبنی بر اجاره رحم، ناخواسته وارد آزمایشها و دو راهیها و مخاطرات اخلاقی میشود.
برلین، زمان حال. شوهر «کایل پرات» (فاستر) می میرد و «پرات» قصد دارد هم راه با «جولیا» (لوستن)، دختر هفت ساله اش و تابوت شوهرش به امریکا برگردد. «کایل» و «جولیا» در هواپیما به خواب می روند. اما وقتی «کایل» بیدار می شود، می بیند خبری از دخترش نیست. ظاهرا نام «جولیا» در فهرست مسافران نبوده و هیچ یک از خدمه و مسافران او را ندیده است. یکی از محافظ های پرواز (سارسگارد) نیز می گوید که اصلا «جولیا» هم راه با پدرش درگذشته و ادعا می کند که «کایل» عقل خود را از دست داده است...