در مجموع 14 فیلم و سریال یافت شد.
در مجموع 14 فیلم و سریال یافت شد.
خلیل سمندر، کارگر یک کارگاه تولیدی، شیفته دوچرخه سواری و عضویت در باشگاه ایران جوان است. او با وساطت هوشنگ، رئیس باشگاه ایران جوان به عنوان ذخیره وارد باشگاه و در مسابقهای اول میشود. اما به دلیل ناراحتی قلبی از شرکت در بازیهای آسیایی 1974 تهران، باز میماند. در همین زمان قراب، رئیس باشگاه کاخ که وابسته به دربار است، با اتومبیل، خسرو محمدی مربی باشگاه ایران جوان را مصدوم میکند.
قسمت پانزدهم منتشر شد.
نیسان آبی قصه جمشید است و رضا، قصه دو دوست قدیمی که روزی روزگاری عاشق دو خواهر به اسم زری و پری شدند و با آنها ازدواج کردند. جمشید شیفته جمشید هاشمپور است و نیسان آبیاش؛ رضا هم عاشق شعر و شاعری و در رویاهایش شاعری نامدار! جمشید با نیسانش کار میکند و ریال روی ریال میگذارد تا چرخ زندگیاش بچرخد، رضا هم در جستجوی فرصتی برای بهبود اقتصاد زندگیاش و شغلی بهتر! البته قصهها دست از سر زندگی جمشید و رضا برنمیدارند و مدام آنها را درگیر اتفاقاتی ریز و درشت میکنند، اتفاقاتی که گهگاه لحظات شیرینی میسازند و گاهی هم غمگین! نیسان آبی قصه جیب خالی است و پول، قصه عشق است و شیفتگی، قصه خیانت است و وفاداری و از همه مهمتر نیسان آبی قصه خانواده است.
در دنیای قمارهای غیرقانونی و پرمخاطب، نیک صاحب یک خانه مزرعه ای ویران شده است. او شیفته قصد دایانا باهوش، سرسخت و جذاب برای پیروزی بزرگ است و مصمم است که او را به خطر بیندازد.
داستان دربارهٔ چهار زن با مشکلات متعدد است. گلی دلگشا (نازنین بیاتی) رتبهٔ اول کنکور شدهاست و با پدرش حبیب دلگشا (مهدی هاشمی) از یزد به تهران آمدهاند تا گلی به دانشکدهٔ معماری تهران برود. اما گلی و پدرش بر سر مستقل شدن گلی مشکل دارند. راحله گلشیفته (مهناز افشار) رئیس دانشکدهٔ معماری تهران است که با شوهرش فؤاد افشار (سیامک انصاری) که معاونت وزارت ورزش را بر عهده دارد بر سر استقلال و موفقیت زنان در جامعه اختلاف نظر دارد.
در سریال خانم مارول درباره کامالا خان یک نوجوان شانزده ساله آمریکایی-پاکستانی شکل میگیرد که در نیوجرسی زندگی میکند.او یک دانش آموز عالی است که به بازی و نوشتن داستان های فن فیکشن علاقه دارد. او شیفته ابرقهرمانان و داستانهای آنها است و در این بین به طور ویژه طرفدار کاپیتان مارول است.
گروهی متشکل از هفت مرد جوان وجسور که شیفته اکروبات بازی هستند به قیمت شکسته استخوان های خود از ساختمان های بلند بالا میروند و به شکل مارپیچ از بامی به بام دیگر می پرند. یک روز صبح که این گروه برای رقابت به یکی از ساختمان های مرتفع می روند …
جواد كه از خانواده متمولی است، شیفته دختر فقیر قالیباف می شود. والدین مرد جوان با این وصلت مخالفت می كنند. جواد بر رأی خود پافشاری كرده و سرانجام به جهت ادامه مخالفت ها خانواده اش را ترك می كند. پس از آن طی حادثه ای سلامت خود را از دست می دهد.
داستان فیلم روایتگر زندگی چند خانواده است که برای گذراندن تعطیلات به شمال کشور سفر کردهاند. دوستان احمد (شهاب حسینی) که پس از سالها زندگی در آلمان به ایران بازگشته، در تلاش هستند تا همسری را برای او بیابند. به همین خاطر، مربی مهدکودکی به نام «اِلی» (ترانه علیدوستی) با دعوت سپیده (گلشیفته فراهانی)، به همراه دیگران به این سفر آمدهاست. امّا پس از ناپدید شدن الی در ساحل دریا، ماجرا به تراژدی تبدیل میشود و هر کس در مورد این مسئله به قضاوت پرداخته و دیگری را مقصر میداند. تا آنجا که جمع به خاطر منافع خود زمانیکه نامزد جستجوگر الی در پی او از راه میرسد از حمایت الی دست کشیده و سپیده را مجاب مینماید که در مورد الی حرفهای نادرست و دروغهای کوچکی بگوید؛ دروغهایی که تبدیل به فاجعه میشوند.
«به من نگو قراضه» داستان مردی است که تلاش میکند خاطرهای را برای همسرش زنده کند که دچار آلزایمر شده و در این مسیر با یک راننده تاکسی روبهرو میشود. خرم (علیرضا خمسه )حسابدار بازنشستهای است که حالا با مسافرکشی درونشهری گذران زندگی میکند. از قضا روزی خرم خسیس با مردی (جمشید مشایخی )که تاجر فرش است آشنا میشود و آقای مسافر شیفته خودرو قراضه وی میشود و ...
طاهر که برخلاف نظر خانواده اش با روجا ازدواج کرده، در شب جشن تولد دختر خردسالش برای او هدیه ای دریافت میکند که بعداً معلوم میشود از طرف مردی ناشناس استمرد ناشناس از آن پس مدام زنگ مي زند تا (به قول خودش) حقيقتي تلخ را به اطلاع او برساند. اين حقيقت درباره خيانت همسر اوست. طاهر كه لكنت زبان دارد و كودكي ناخوشايندي داشته به مرور به همسرش مشكوك مي شود و با او به كشمكش برمي خيزد..