کافه ستاره فیلمی اپیزودیک است که در سه قسمت مختلف داستان زندگی سه زن را در یکی از محلههای قدیمی تهران روایت میکند و بر اساس کوچه مداق[3] اثر نجیب محفوظ نوشته شدهاست. این فیلم یکی از فیلمهای مورد علاقه و محبوب برخی منتقدان از جمله مسعود فراستی منتقد سرشناس و مطرح ایرانی است که این فیلم را ستودهاست.
پسری که از پدری کرهای و مادری فیلیپینی متولد شده است آرزوی تبدیل شدن به یک بوکسور حرفهای را در سر دارد. حال او تصمیم میگیرد برای یافتن پدرش که او را رها کرده، به کره جنوبی سفر کند، اما به زودی با افرادی خلافکار روبرو شده و…
هر شب کریسمس، هدیه شبح کریسمس یک روح تاریک را انتخاب می کند تا با دیدار سه روح اصلاح شود. اما در این فصل، او اسکروج اشتباهی را انتخاب کرد. کلینت بریگز میزهای میزبان شبحوار خود را برمیگرداند تا زمانی که Present خود را در حال بررسی مجدد گذشته، حال و آینده خود میبیند.
جانگ ووک که از خانواده ای نجیب است به طور اتفاقی با مو دوک یی آشنا می شود. مو دوک یک جنگجور ماهر است که روحش در بدنی ضعیف گرفتار شده. او خدمتکار جانگ ووک میشود اما مخفیانه مهارت های رزمی را به او یاد می دهد…
داستان فیلم در مورد جوانی به نام چینگ مینگ است که برای برآورده کردن آخرین آرزوی استاد یین یانگ، به شهر کاپیتال تیاندو میرود تا در مراسمی به نام هیوِن شرکت کند؛ اما چینگ مینگ در شهر با جوانی نجیب زاده و جنگجو به نام بویا روبرو میشود که در ابتدا در مقابل یکدیگر قرار میگیرند اما پس از مدتی آنها به بهترین دوستان هم تبدیل شده و با کشف رازی که حدود یک قرن از همه پنهان مانده بود دنیا را از تاریکی نجات میدهند و…
پریناز پس از مرگ مادر، به سراغ خالهاش میرود که تنها کسی است که میتواند به او پناه بدهد. خاله از پذیرفتن او امتناع میکند. اما سرانجام در ماجراهایی پریناز بالاجبار با خالهاش (که تنها کسی است که دارد) زندگی میکند و بعد از آن اتفاقات خاصی برایشان به وقوع میپیوندد.