
داستان در دهه 1970 روایت میشود. «ابهینایا واسودو»، پستچی یتیم و خوشمشربی است که مردم روستای «کریشناگیری» را خانوادهی بزرگ خود میداند. اما زمانی که چند زن در روستا ناپدید میشوند و یکی از عزیزان واسودو نیز نزدیک است ربوده شود، او مصمم میشود تا حقیقت ماجرا را کشف کند.
صدی و یدی، کارگران پمپ بنزینی قدیمیاند که از زمان تغییر مسیر جاده اصلی، متروک و بدون استفاده مانده است. یدی که دل در گرو دختری در شهر مجاور دارد، در قبال پرداخت مبلغی به عباس اسماعیلی، پستچی ساده دل منطقه، نامههای عاشقانه را به معشقوقه نادیدهاش میرساند.
یک پستچی که از سختی کار در دهکده ای دورافتاده به تنگ آمده است. اما در حین بالا رفتن از کوه برای رساندن نامه، با داستان یک پستچی که 150 سال قبل از او زندگی می کرده آشنا می شود و ...
در انیمیشن کلاوس یک پستچی در هنگام انجام ماموریت خود در یک شهر یخ زده واقع در شمال متوجه میشود که بابانوئل خود را مخفی کرده است و …