
نارسیسا، یک راهبه تازه کار با هدایای ماوراء طبیعی، به مدرسه ای می پیوندد تا به دختران جوان آموزش دهد.
اکنون جودی کریمن به شهرت زیادی دست پیدا کرده و زندگی خوبی دارد اما آشنایی با افراد بیشتر و ارتباطات نادرست، باعث ایجاد شکاف میان او و اطرافیانش شده و…
یک کشتی گیر سابق گرجستانی به نام کاخی به بروکلین سفر میکند تا به پسرش برای رهایی از بدهی 14 هزار دلاری به رئیس اوباش محلی، کمک کند اما…
پدر و پسری برای یافتن سگ گمشده مورد علاقهشان به اجبار همراه با هم راهی سفری در مسیر آپالاچی میشوند. اما این سفر به زودی رابطه خراب میان این پدر و پسر را ترمیم کرده و…
دوبله فارسی منتشر شد.
وقتی دوست دلبند دختر جیک، اندرویدی به نام یانگ، دچار اختلال می شود، او به دنبال راهی برای تعمیر آن می گردد. جیک هنگام تعمیر، ارتباط خود با همسر و دخترش را ترمیم می کند و درباره زندگی خود تفکر می کند.
داستان نویس بدعنقی سودای انتقام از همسایه ثروتمندش را دارد که در کنار خانه او عمارت بزرگ بدقواره ای ساخته است.
امیلی دختری جوان است که میخواهد به عنوان رئیس یک انجمن انتخاب شود. در این میان او یک تنبل درختی بامزه را قبول کرده و تصور میکند که این موضوع به او کمک میکند تا در انتخابات انجمن برنده شود، اما با وقوع مجموعهای از حوادث مرگبار، تمام تصورات امیلی درباره این حیوان مرموز به هم میریزد و…
یک افسر امنیتی محافظت وزیر محیط زیست را قبل از نشست تغییرات اقلیمی به عهده می گیرد تا از او برابر ترور محافظت کند ولی وی از این مبارزه انگیزه شخصی نیز دارد...
بعد از اینکه عمه مارج وارد خانهٔ خالهٔ هری پاتر میشود با هری درگیری پیدا میکند و هری ناخواسته باعث اتفاق ناخوشآیندی میشود: عمه مارج باد شده و مانند بادکنکی به هوا میرود. هری از خانه فرار میکند و منتظر اظهارنامه وزارت جادو میشود زیرا انجام جادو برای افراد زیر هفده سال ممنوع است و هری فقط 13 سال سن دارد. اما او میفهمد که سیریوس بلک کسی بوده که پدر و مادرش به ولدمورت فروخته و اکنون از زندان آزکابان فرار کرده و اکنون به دنبال اوست. به همین دلیل هاگوارتز برای او حکم اخراج نمیفرسد تا هری در هاگوارتز در امان باشد. هری در سالی سخت قرار گرفته و باید مواظب باشد که مورد حمله سیریوس بلک قرار نگیرد. اما سیریوس با نقشهای هری را به طرف او میکشاند و به او میگوید که بیگناه است و کسی که پدر و مادرش را به ولدمورت فروخته پیتر پتیگروست که انگشتش را برید (تا همه فکر کنند او مرده) بعد تبدیل شد به یک موش که از قضا موش خانگی رون است.
وقتی آرمن که خرچنگ خشکی است عاشق رامونا که خرچنگ دریایی است می شود، میان دوستان و خانواده این دو بحث و نزاع در می گیرد. اما طوفانی باعث می شود این دو نفر از خانه دور شوند و علاقه میانشان آن ها را وارد یک ماجراجویی باشکوه می کند که باعث همبستگی دو خانواده می شود.