
وقتی دوستان جوان، کانر، آمایا و گرگ، لباسهای خوابشان را میپوشند و طلسمهای حیوانی خود را فعال میکنند، به شخصیتهای دیگرشان یعنی کتبوی، اولت و گکو تبدیل میشوند و وارد ماجراجوییهایی میشوند که سرشار از هیجان و ماجراست.
ادموند دانتس، یک ملوان که به اشتباه به خیانت متهم شده است، در قلعه دِ ایف در نزدیکی مارسی زندانی میشود. پس از فرار و پذیرش هویت کنت مونتکریستو، او نقشهای برای انتقام از کسانی که او را به ناحق متهم کردهاند، میچیند.
یک درام عاشقانه و موسیقایی درباره بلوغ که داستان مادربزرگ او مالسون را روایت میکند. او بهطور ناگهانی به یک دختر 20 ساله به نام او دو-ری تبدیل میشود و بار دیگر از دوران طلایی جوانی خود لذت میبرد.
وقتی شمال غربی اقیانوس آرام با موجی از بمبگذاریهای مرگبار و سرقتهای بانکی روبهرو میشود، یک مأمور کهنهکار افبیآی باید با تروریستی کاریزماتیک مقابله کند که نقشهای برای سرنگونی دولت آمریکا در سر دارد
در آستانهی آغاز تور جهانی، اسکای رایلی، خوانندهی مشهور موسیقی پاپ، با رویدادهای وحشتناک و غیرقابل توضیحی روبهرو میشود. تحت فشار ترسهای فزاینده و چالشهای شهرت، اسکای ناچار میشود با گذشتهی تاریک خود مواجه شود.
وقتی زنی برای انتقام از همسر خشونتگرش با یک آدمکش مرموز ملاقات کرد، زندگیاش به تاریکی فرو رفت. عشق طوفانی آنها، او را وارد دنیایی از عدالت خونین کرد. اما با بالا رفتن تعداد قربانیان، او شروع به کشف رازهای تاریک شریکی کرد که شاید خطرناکتر از چیزی باشد که تصور میکرد.
قسمت هشتم منتشر شد.
پس از 10 سال اقامت در ایالات متحده، هو یانگ به کره بازمیگردد و به طور اتفاقی در یک کافه با اولین عشق خود، هونگ جو، روبهرو میشود. حالا هو یانگ، همانند روزهای 19 سالگی و زمانی که برای اولین بار هونگ جو را ملاقات کرد، دست و پای خود را گم میکند. با بازگشت احساسات قدیمی، باید دید آیا آنها میتوانند به عشقشان فرصتی دوباره بدهند یا نه.
قسمت هفتم منتشر شد.
ده هزار انسان در زمین باقیمانده و مجبور شدهاند که به علت هوای سمی کره زمین، در سیلوهای غولپیکر زیرزمینی که عمقی به میزان صدها طبقه دارند، زندگی کنند. در این مکانها مردم در جامعهای زندگی میکنند که پر از آئیننامههای نوشته شده برای محافظت از آنها میباشد اما هیچکس نمیداند که چرا و چه زمانی این سیلوها ساخته شدهاند.
قسمت هشتم منتشر شد.
یک سیاستمدار در حال صعود و ازدواج تنشزدهاش با همسر گنگش پس از دریافت تماس از یک آدمربا، زندگیشان به هم میریزد و شروع به فروپاشی میکند.
هر کرم در طول عمرش حداقل یک بار فرصتی پیدا میکند تا خود را به پروانهای تبدیل کند. اما راه تحول دردناک است. آیا کرم تصمیم میگیرد همچنان به عنوان کرم به زندگیاش ادامه دهد، یا اینکه انتخاب میکند پیلهاش را بشکند؟