یک راهبه آمریکایی با پیوستن به صومعه ای دورافتاده در حومه ایتالیا، سفر جدیدی را آغاز می کند. با این حال، استقبال گرم او به سرعت به یک کابوس زنده تبدیل می شود، زمانی که او متوجه می شود خانه جدیدش راز شوم و وحشت های غیرقابل توصیفی را در خود جای داده است.
دختر و پسری جوان به نام یاس و دام پس از جداییهای غمانگیز، در عذاب هستند. در این میان آنها در طول یک روز پر حادثه در جنوب لندن با یکدیگر روبرو شده و به هم کمک میکنند تا با ترس های سابق خود کنار آمده و بار دیگر ایمانشان به عشق را به دست آورند…
روی فریمن، کارآگاه سابق قتل با حافظه ای شکسته، مجبور می شود پرونده ای را که به یاد نمی آورد، دوباره بررسی کند. از آنجایی که زندگی یک مرد در انتظار اعدام است، فریمن باید شواهد وحشیانه یک دهه تحقیقات قتل را جمع آوری کند و شبکه ای شوم از اسرار مدفون و خیانت هایی را که به گذشته او مرتبط است، آشکار کند. تنها با غرایز برای اعتماد، او با یک حقیقت وحشتناک روبرو می شود - گاهی اوقات، بهتر است اجازه دهید سگ های خواب دروغ بگویند.
سباستین ده ساله که عاشق زندگی در شهر است، مجبور است تابستان را در کوهستان با مادربزرگش بگذراند. اوضاع چندان بر وفق مراد او نیست تا اینکه با سگ بزرگی به نام بل آشنا می شود که صاحب بدرفتاری دارد. سباستین با محافظت از دوست جدید خود پرماجراترین تابستان عمرش را می گذراند.
در یک سفر تولد به مکزیک، رونی آن 12 ساله به طور تصادفی یک نیمه خدا را که در یک کوه گرفتار شده بود آزاد می کند و به کمک خانواده اش نیاز دارد تا اوضاع را درست کند.
دیگو متوجه می شود که بنیتو پسر واقعی او نیست. او و بنیتو سفری را آغاز می کنند تا پدر بیولوژیکی بنیتو را پیدا کنند و...
یک جوان بیست و پنج ساله فرانسوی به کره جنوبی می رود تا والدین بیولوژیکی خود را پیدا کند. اما سفر او یک چرخش شگفت انگیز دارد…
دو دوست قدیمی در انبار یک شرکت تجارت الکترونیک استخدام شده اند. «آلیس» به عنوان یک انتخابگر باید سفارشات را از قفسه ها خارج کند، «مگان» نیز به عنوان کارآموز مدیریت، نظارت و مدیریت گروهی از انتخابگران را برعهده دارد. «مگان» در تلاش برای حفظ شغل جدیدش، مجبور است همکار باردارش «آلیس» را تحت فشار و جنینش را در معرض خطر قرار دهد تا «نرخ انتخاب» او را بالا ببرد.
فیلم در آینده ای نزدیک در یک زندان فضایی اتفاق می افتد که در آن زندانیان با کمک تکنولوژی فضایی به دنبال فرار می گردند. شخصیت اصلی فیلم یک زندانی است که در آنجا به دلیل اتهاماتی که نسبت به او مطرح شده بود، حبس شده بود. او با کمک دوستان جدیدی که در زندان پیدا کرده است، سعی می کند از زندان فرار کند.
پس از آخرین جنایات قاتلی با ماسک روح، چهار بازمانده، سامانتا، تارا کارپنتر و دوقلوها چاد و میندی میکس، همه چیز را در شهر وودزبورو پشت سر گذاشته تا زندگی جدیدی را در شهر نیویورک آغاز کنند اما اوضاع آنطور که آنها تصور میکردند پیش نرفته و…