
نابغهی اتومبیل، لینو، بازمیگردد تا انتقام نهاییاش را از آرسکی و فرمانده فاسدی که زندگیشان را نابود کرد، به سرانجام برساند — در پایان پرهیجان این سهگانهی پرسرعت.
چهار فرد نامتجانس که با مشکلات عادی زندگی دستوپنجه نرم میکنند، ناگهان از طریق پورتالی مرموز وارد دنیای آندرورلد میشوند؛ سرزمینی عجیب و مکعبی که با نیروی تخیل زنده است. برای بازگشت به خانه، آنها باید این دنیا را بشناسند و در سفری جادویی همراه با استیو، یک سازنده خبره و غیرمنتظره، مهارتهای لازم را فرا بگیرند.
یک برنامهریز عروسی که درگیر بدهی است، به طور غیرمستقیم تبدیل به یک برنامهریز موفق مراسم خاکسپاری میشود. با این حال، او باید یک کشیش سنتی تائوئیست را قانع کند تا مشروعیتش را برای ادامه فعالیت در این زمینه تایید کند.
پس از مرگ همسرش، رامونا که حالا بیوه شده، برای بزرگ کردن دو فرزندش تلاش میکند، اما با ورود زنی مرموز که تواناییهای ماورایی دارد، با چالشهای تازهای روبهرو میشود.
قسمت دهم منتشر شد.
در شهرکهای نفتخیز غرب تگزاس روایت شده و داستان گروهی از کارگران حفاری و میلیاردرهای سرمایهگذار در صنعت نفت را به تصویر میکشد که رونق عظیمی را در صنعت نفت ایجاد کردهاند، اما این رونق به مرور زمان باعث تغییر آب و هوا، اقتصاد و ژئوپلیتیک منطقه شده و…
افسران دپارتمان گمرک و مالیات هنگ کنگ، چو چینگ-لای و چونگ وان-نام، رابطه نزدیکی به عنوان مربی و شاگرد دارند. در یک پرونده مرتبط با کشف اسلحههای قاچاق، چینگ-لای برای شرکت در یک عملیات مشترک با اینترپل برای دستگیری یک فروشنده اسلحه منزوی فرستاده میشود. با این حال، وان-نام تصمیمی اساسی میگیرد که موضوع را پیچیدهتر میکند.
وقتی که مورت میفهمد کمتر از یک سال از عمرش باقی مانده، نامزدش نیکول او را ترک میکند و او مجبور میشود با سرنوشت تلخ خود کنار بیاید. مورت به یک سرویس دوستیابی میپیوندد که افراد را بر اساس تاریخ مرگشان به هم معرفی میکند. او در این میان با کیت آشنا میشود، اما سایه یک دلال دیوانه که او را تعقیب میکند، همیشه بر سر او سنگینی میکند.
مکبث با جادوگرانی روبهرو میشود که پادشاهیاش را پیشبینی میکنند. بانوی مکبث نقشهای برای تصاحب تاج و تخت طرح میریزد. احساس گناه و پارانویا آنها را در بر میگیرد، در حالی که شورشها و سقوط بانوی مکبث به نابودیشان منجر میشود و پیشگوییها به شکلی شوم آشکار میگردند.
جک جانوری است که در جنگل زندگی می کند ، یک روز یک بازیگر معروف و همسرش برای شکار به جنگل می آیند و او مجبور می شود برای نجات خود ، به شهر فرار کند...
زنی که درگیر روزمرگی خانهنشینی و پرورش کودکی نوپا در حومه شهر شده است، بهتدریج قدرت وحشیانهای را که در عمق مادری نهفته است در وجود خود کشف میکند. او هرچه بیشتر با نشانههای عجیب و غیرقابلانکاری مواجه میشود که حاکی از آن است که ممکن است در حال تبدیل شدن به یک سگ باشد.