
در آخرین روز از نخستین مأموریت سرنشیندار به مریخ، یکی از اعضای پایگاه «تانتالوس» باور دارد که کشفی خارقالعاده انجام داده است: شواهد فسیلشدهای از حیات باکتریایی. او که نمیخواهد افتخار این کشف نصیب گروه پشتیبانی شود، برخلاف دستورات عمل کرده و برای جمعآوری نمونههای بیشتر، بدون مجوز به مأموریتی انفرادی میرود. اما حفاریای که قرار بود معمولی باشد، به فاجعه میانجامد؛ زمین سست فرو میریزد و او به شکافی عمیق سقوط میکند. همکارانش که از این حادثه ویران شدهاند، تلاش میکنند پیکرش را بازیابی کنند. اما وقتی یکی دیگر نیز ناپدید میشود، آنها کمکم به این نتیجه میرسند که شکل حیاتی که کشف کردهاند، ممکن است خطرناکتر از آن باشد که تصور میکردند.
وقتی یک استاد افسانهای بازی «گو» عنوان قهرمانیاش را به دوستی قدیمی و شاگرد سابقش میبازد، تصمیم میگیرد آن را در نبردی سرشار از هوش و مهارت پس بگیرد.
طوفانی سهمگین و امتناع اسبی رنجکشیده از کار کردن یا غذا خوردن، نشانههای آغاز پایان برای یک کشاورز فقیر و دخترش هستند.
چهار فرد نامتجانس که با مشکلات عادی زندگی دستوپنجه نرم میکنند، ناگهان از طریق پورتالی مرموز وارد دنیای آندرورلد میشوند؛ سرزمینی عجیب و مکعبی که با نیروی تخیل زنده است. برای بازگشت به خانه، آنها باید این دنیا را بشناسند و در سفری جادویی همراه با استیو، یک سازنده خبره و غیرمنتظره، مهارتهای لازم را فرا بگیرند.
والت (عاشق رابطههای سهنفره و متنفر از پوشیدن پیراهن) با یک بازیکن سابق حرفهای فوتبال آمریکایی، دوستی غیرمنتظرهای برقرار میکند؛ چرا که متوجه میشوند والت شاید واقعاً بهترین بازیکن تاریخ بولینگ باشد. تنها چیزهایی که سر راه آنها قرار دارد، نژادپرستی، اعتیاد به الکل و لیندا «خردکننده» کرسون است.
یک درمانگر روشنبین، در حالی که تلاش میکند دختربچهای را نجات دهد که معتقد است موجودی شیطانی از او تغذیه میکند، با شیاطین درونی خودش روبهرو میشود.
جیمی و اورلی که از خبر بارداری غیرمنتظره شوکه شدهاند، ناخواسته باعث آغاز تهاجم بیگانگان در شهر کوچکشان میشوند و در مسیر نجات یکدیگر، شهرشان و در نهایت کل کهکشان، یاد میگیرند چگونه با هم همکاری کنند.
شوو، یک مراقب سلامت که با اندوهی شخصی دستبهگریبان است، به روستایی دورافتاده فرستاده میشود تا از زنی مبتلا به آگورافوبیا (ترس از فضاهای باز یا جمعیت) مراقبت کند؛ زنی که از همسایههایش و همچنین از «نا شیه» — موجودات تاریک افسانهای — وحشت دارد؛ موجوداتی که باور دارد دههها پیش او را ربودهاند.
در تریواندروم، چهار دوست جداییناپذیر از پسزمینهای خام و روستایی به نامهای آناندو، ساجی، مانو و ماناف نقشهی بزرگترین سرقت زندگیشان را میکشند؛ فرصتی برای تبدیل رویاها به واقعیت. اما هرچه بیشتر در این مسیر پیش میروند، سایههایی از گذشته ظاهر میشود و انگیزههای پنهان را آشکار میکند و وفاداریها را به شیوهای آزمایش میکند که هرگز انتظارش را نداشتند. زمانی که دوستی با آرزوها و جاهطلبیها برخورد میکند، آنها تا کجا پیش خواهند رفت تا انتقام بگیرند؟
یک اپراتور خط تلفن پیشگیری از خودکشی در نیمهشب، تماسی نگرانکننده دریافت میکند؛ تماسگیرنده ادعا میکند که خودش است و جزئیات شخصیای را میداند که فقط خودش میتواند بداند. این تماسگیرنده تهدید میکند که ظرف یک ساعت به زندگیاش پایان خواهد داد، و اپراتور را وارد یک رقابت پرتنش و احساسی با زمان میکند. در حالی که زمان به سرعت میگذرد، او باید با عمیقترین ترسهایش روبهرو شود و حقیقت را کشف کند... پیش از آنکه برای نجات «خودش» دیر شود.