
از دلانی ها پیروی کنید، که از بیرون به نظر می رسد خانواده ای راضی و غبطه ور هستند. جوی و استن مربیان سابق تنیس والدین چهار فرزند بزرگسال هستند. بعد از پنجاه سال ازدواج، بالاخره آکادمی تنیس معروف خود را فروختند و آماده شدند
مردی در دهه 1960 نیویورک استخدام می شود تا پسر یک مرد ثروتمند را متقاعد کند که از ایتالیا به خانه بازگردد و زندگی پر از فریب، کلاهبرداری و قتل را آغاز می کند.
انگلستان، 1705: نل جکسون برای قتل و فرار با خواهرانش، برای زنده ماندن دستش را به سرقت از بزرگراه می اندازد. نل با کمک همکار فوقالعادهاش، یک جن کوچولو به نام بیلی بلیند، متوجه میشود که سرنوشت او را در معرض خطر قرار داده است.
به دنبال یک دور همی خاص، زندگی چند خانواده زندگی به هم پیوند میخورد. از روز تولد مشترک گرفته تا چیز هایی که حتی انتظارش را ندارند...
اروین اولین کار بازیگری خود را انجام می دهد و خود را در تگزاس می بیند که در زیر بال یک حفاری نفت تقریباً ورشکسته مرل و هم گروهش فیه گرفته می شود. این سه نفر وارد یک ماجراجویی وحشیانه می شوند تا بانک و یک شرکت نفتی فاسد را گول بزنند تا قبل از اینکه رویاهای مرل از بین برود.
امدادگر کاساندرا وب که مجبور به مقابله با افشاگریهای گذشتهاش میشود، با سه زن جوان که مقصدشان آیندهای قدرتمند است، رابطه برقرار میکند... اگر همگی بتوانند از یک حال مرگبار جان سالم به در ببرند.
ساکنان یک ساختمان مسکونی فرسوده فرانسوی با ارتشی از عنکبوت های مرگبار که به سرعت در حال تکثیر هستند می جنگند.
پس از ربودن یک هواپیمای مسافربری توسط تروریست ها، یک سرباز خارج از وظیفه در هواپیما استراتژی ای برای شکست هواپیماربایان و اطمینان از بقای مسافران در هنگام از کار افتادن موتور طراحی می کند.
فرانچسکا کابرینی، مهاجر ایتالیایی، در سال 1889 به شهر نیویورک می رسد و با بیماری، جنایت و کودکان فقیر مواجه می شود. کابرینی ماموریتی جسورانه را آغاز می کند تا شهردار متخاصم را متقاعد کند که مسکن و مراقبت های بهداشتی را برای آسیب پذیرترین قشر جامعه تامین کند. با زبان انگلیسی شکسته و سلامت ضعیف، کابرینی از ذهن کارآفرینی خود برای ساختن امپراتوری امید استفاده می کند، برخلاف آنچه که جهان تا به حال دیده است.
در آینده ای نزدیک، زندگی عادی روی زمین از بین رفته است. پل و دو پسرش، توماس و جوزف، نیمه عمری را به سر میبرند - آرامش در روز و عذاب در شب. هر شب، پس از غروب خورشید، آنها با حملات بی امان یک شیطان مرموز و خشن روبرو می شوند. یک روز، زمانی که توماس قبل از غروب آفتاب به خانه باز نمیگردد، پل باید امن مزرعه مستحکم آنها را ترک کند تا او را پیدا کند. نبردی کابوسآمیز رخ میدهد که خانواده را مجبور میکند تا یک نقشه ناامیدکننده برای زنده ماندن اجرا کنند.