در کلانشهری خیالی به نام «شهر زی»، ابرقهرمانی به نام سایتاما زندگی میکند که به دلیل تمرینات سخت و مداوم، به تدریج تمام موهایش را از دست داده و کچل شده است. او توانایی شکست هر دشمنی را تنها با یک مشت دارد. با این حال، چون قدرتش به حدی است که حریفانش را به سادگی شکست میدهد، این وضعیت برایش خستهکننده شده و او در جستوجوی حریفی قدرتمندتر از خود است تا بتواند با او مبارزه کند و...
گروهی از دانش آموزانی که در تعطیلات تابستانی به سر می برند، ناگهان به بعد دیگری منتقل می شوند و در آنجا به آن ها برای زنده ماندن قدرت های ماوراء الطبیعه داده می شود...
قسمت دوازدهم منتشر شد.
خانواده بدسرپرست میو او را بی ارزش میدانند - اما همراه با شوهر قدرتمندش، خود واقعی و قدرتهای پنهان او به آرامی شروع به درخشش میکنند.
در جهانی که به تصرف بیگانگان فضایی درآمده و موسیقی به طور کامل ممنوع شده، گروهی از موزیسین های مبارز تلاش می کنند با استفاده از موسیقی در برابر این مهاجمان مقاومت کنند و...
قسمت هشتم منتشر شد.
آنها می گویند هر چیزی که تو را نکشد، قوی ترت می کند، اما این در مورد ضعیف ترین شکارچی جهان سونگ جین وو صدق نمی کند. پس از قتل عام وحشیانه توسط هیولاها در یک سیاه چال رده بالا، جین وو با سیستم بازگشت، برنامه ای که فقط او می کند.
قسمت نهم منتشر شد.
ریش، دختر دوک، با تناسخ غریبه نیست - بالاخره این هفتمین زندگی اوست. هر زندگی با نامزدی شکسته او دوباره شروع می شود. او که یک تاجر، یک خدمتکار و یک شوالیه بوده است، اکنون میل به اوقات فراغت دارد. اما دنیای او زمانی تغییر می کند که یک شاهزاده، که
یک دانش آموز سال چهارم به اسم آیواما کان درباره ی دلیل مرموزی که پشت قضیه ی ظهور ناگهانی پنگوئن ها در دهکده ی خود میباشد، تحقیق میکند، که به نوعی به فعالیت یک خانوم که در کلینیک دندانپزشکی کار میکند، مربوط میشود…
هاتاوی نوا که هنوز تحت تاثیر اقدامات گذشته خود قرار دارد، به یک سازمان تروریستی به نام مفتی می پیوندد و نام مستعار “مفتی نبی ارین” را برای خود بر می گزیند. مفتی در حال مبارزه با یک تروریسم علیه دولت فدراسیون زمین است که…
در قلمرو جادو، سحر و جادو همه چیز است - همه می توانند از آن استفاده کنند، و موقعیت اجتماعی فرد با سطح مهارت او تعیین می شود. در اعماق جنگل، غافل از راه های دنیا، مش زندگی می کند. به لطف تمرینات روزانه اش، او به یک خدای تناسب اندام تبدیل شده است، اما
پادشاه شیاطین شکست خورده و گروه قهرمانان پیروز، قبل جدا شدن از هم به خانه برمیگردند. آن چهار نفر - فریرن جادوگر، هیمل قهرمان، هیتر کشیش و اِیسن جنگجو - درمورد یک دهه سفر خود صحبت میکنند تا زمان خداحافظی فرا برسد.