ویجی در دهکده ای زندگی می کند که مردم آب کافی برای نوشیدن ندارند ، ویجی تصمیم می گیرد به بمبئی برود و چاه های لوله ای خریداری کند که با رسیدن به بمبئی آب را به روستای خود می آورد پول ویجی دزدیده می شود و یک شب که به کمکش می آید درمانده می شود عماری که بزودی مورد ضرب و شتم آنها قرار گرفت ، دوست می شوند و ویجی زندگی خود را با عمار آغاز می کند ، اما چه اتفاقی می افتد که ویجی می فهمد که عمار همان شخصی است که پولش را سرقت کرده است
پس از مرگ ناگهانی پسرش روحیت در یک تصادف رانندگی، دکتر رانویر ماهورتا از تنها دخترش ریتا بسیار مراقبت می کند.ریتا در کالج با آریان برخورد کرده و عاشق او می شود. اما دکتر مالهوترا که به شدت مواظب دخترش است ، در مورد آریان شروع به تحقیق می کند
راجا پسر جوانی است که همراه پدر فقیرش زندگی شادی دارد. اما در گذشته اتفاقی غم انگیز برای این پدر و پسر افتاده که هر سال در جشن «دیوالی» خاطره تلخ آن برایشان زنده می شود. راجا که مردی ثروتمند را مقصر آن حادثه می داند، تصمیم گرفته هیچ وقت زیر بار ظلم نرود…
یک بانکدار به نام ویجی سینگ قصد دارد تا یک سرقت بزرگ از بانک انجام دهد او تصمیم میگیرد برای این کار از چند نابینا استفاده کند و…
رویدادهای تاریخ هند از طریق دیدگاه لال سینگ چادا، مردی اوتیستیک که درک زیادی از احساسات دارد، آشکار میشود.[
سوندار و لیلا به یکدیگر علاقه مند هستند و تصمیم دارند تا با یکدیگر ازدواج کنند، اما برای راضی کردن والدین خود راه سختی را در پیش دارند و...
چای مهتا مردی ثزوتمند است که قلبی از طلا دارد.او بسیاری از سازمانهای خیریه هندوستان را حمایت می کند.یک روز که برای بازدید به مدرسه نابینایان و ناشنوایان رفته بود عاشق معلم مدرسه "تیا" می شود اما وقتی او نامزدش "راج" را معرفی می کند او کاملا تحقیر می شود و...
استعمار انگلیس برای به چنگ آوردن بنادر تجاری هند ، ضمن توطئه ای مهاراجه را به قتل می رسانند. «سانگا» كشاورز بیگناه به جرم قتل مهاراجه زندانی می شود. او از زندان می گریزد و همگی تصور می كنند او كشته شده است ، اما …
دورگا پراساد که قرار هست توسط شخصی فایلی را دریافت کند، متوجه می شود آن شخص به قتل رسیده و…
: آمارنات (آمیتاب باچان) یک فرد جوان تحصیل کرده که به دلیل نبود مار مجبور به دستفروشی جلوی سینما می شود که طی یک اتفاق با فردی بنام شانگر نارایان رئیس اسبق حزب مخالف هندوستان آشنا شده و شانگر او را به اداره پلیس معرفی کرده، غافل از اینکه شانگر خود یکی از تبهکاران سیاسی می باشد…