یک سوپرمارکت در حومه مسکو، به مثابه قلب تاریکی برای "کارمندان" ازبک است که در آنجا بهصورت شبانهروزی کار میکنند و تهدید، مورد سوءاستفاده و زندانی میشوند. محبت موفق به فرار میشود و چرخه بیرحمانه بردهداری مدرن را افشا میکند.
پاول برای بازرسی از چاه نفت کمپانی خود به همراه خانواده به مکزیک سفر می کند. اما با حملات مکرر کوسه غول آسایی که ریشه در افسانه های مکزیکی دارد، او باید راهی برای نجات خود و خانواده اش پیدا کند.
یکسال از حوادثی که برای پیتر، سوزان، ادموند و لوسی با وارد شدن به سرزمین نارنیا از طریق گنجینه اتفاق افتاد، گذشته است. یک روز که آنها وارد ایستگاه قطار میشوند، بطور جادویی دوباره وارد سرزمین نارنیا می شوند. هزار سال نارنیایی از خروج آنها از این سرزمین گذشته است، حیوانات ناطق از بین رفته اند و یک شاه شیطانی و سنگدل به اسم میراز بر آن سرزمین حکمرانی می کند و…