
قسمت شانزدهم منتشر شد.
سریال داستان عشق بیرحمانه پادشاهی به نام "لی این" را به تصویر میکشد که کسی را در اطراف خود ندارد که به او اعتماد کند و در خطر یک جنگ سیاسی بر سر قدرت قرار دارد. از طرف دیگر زنی به نام ...
قسمت پانزدهم منتشر شد.
جونگ کو وون، یک شیطان، میباشد. او توانایی انجام معاملاتی خطرناک اما شیرین با انسانها را دارد. او به انسانها با تمام حقارت نگاه میکند و بیش از 200 سال است که در دنیای انسانها به عنوان یک شکارچی به دنبال شیرینیها و معاملاتشان میگردد. اما وقتی با دو دو هی، دختری انسانی، ملاقات میکند، ناگهان تمام قدرتش را از دست میدهد. حال او باید به صورت قراردادی با دو دو هی ازدواج کند تا از او که تمام قدرتش را به خود انتقال داده است، محافظت کند و از انقراض خود جلوگیری نماید.
قسمت هشتم منتشر شد.
آنها می گویند هر چیزی که تو را نکشد، قوی ترت می کند، اما این در مورد ضعیف ترین شکارچی جهان سونگ جین وو صدق نمی کند. پس از قتل عام وحشیانه توسط هیولاها در یک سیاه چال رده بالا، جین وو با سیستم بازگشت، برنامه ای که فقط او می کند.
قسمت دهم منتشر شد.
یک پلیس چابول به نیروهای کارآگاهی می پیوندد تا جنایتکاران را با مقداری ثروت و شوخ طبعی از پای درآورند.
شاهزادهای کتابی حاوی داستان های ارواح به دستش می رسد. این کتاب پر از طلسم های نفرین آمیز است و او احساس می کند این نفرین ها یکی یکی به واقعیت می پیوندند.
مادر چو یونگ پیل که یک غواص بوده به دلیل پیش بینی اشتباه هواشناسی جانش را از دست می دهد. او برای محافظت از جان مردم شهرش یعنی سامدالری، تصمیم می گیرد کارشناس هواشناسی شود. از طرفی دوست دوران کودکی او، چو سام دال برای موفقیت در رشته عکاسی به سئول رفته اما بعد از اینکه تمام زحماتش یک شبه از بین رفت، به سامدالری بر میگردد…
بعد از فوت همسر لی هیون، زمانی که ولیعهد چوسان بود، قانونی تصویب میشود که ازدواج را برای همه ممنوع میکند. قانونی که هفت سال از آن میگذرد و باعث عصبانیت مردم شده…
یک دختر اصیل، مردی مرموز را در جریان حمله سلسله چینگ به چوسان در سال 1636 میلادی ملاقات میکند و…
بان جی اوم توانایی خارق العاده ای دارد؛ او می تواند خاطرات زندگی های قبلی خود را به یاد آورد. او که برای حدودا هزار سال چندین بار تناسخ را تجربه کرده، تلاش می کند همیشه زندگی اش را هوشمندانه پیش ببرد. پس از آنکه زندگی قبلی اش با تصادفی هولناک به پایان می رسد، او تلاش می کند در زندگی جدید خود با افراد آن دوره ارتباط مجدد برقرار کند.
سون وو هیول یک خون آشام نیمه انسانی است. او خیلی دوست دارد به یک انسان کامل تبدیل شود، اما تنها فرصت اینکار که هر صدسال پیش میاید را از دست می دهد. او با جون این هه که یک مهمون خونه رو اداره میکنه آشنا میشه…