
قسمت پانزدهم منتشر شد.
جونگ کو وون، یک شیطان، میباشد. او توانایی انجام معاملاتی خطرناک اما شیرین با انسانها را دارد. او به انسانها با تمام حقارت نگاه میکند و بیش از 200 سال است که در دنیای انسانها به عنوان یک شکارچی به دنبال شیرینیها و معاملاتشان میگردد. اما وقتی با دو دو هی، دختری انسانی، ملاقات میکند، ناگهان تمام قدرتش را از دست میدهد. حال او باید به صورت قراردادی با دو دو هی ازدواج کند تا از او که تمام قدرتش را به خود انتقال داده است، محافظت کند و از انقراض خود جلوگیری نماید.
قسمت سوم منتشر شد.
در ژاپن در سال 1600، در طلوع یک جنگ داخلی قرن، لرد یوشی توراناگا برای جان خود می جنگد، زیرا دشمنانش در شورای سلطنت علیه او متحد می شوند، زمانی که یک کشتی مرموز اروپایی در ماهیگیری در همان نزدیکی فرو رفته است. vi
قسمت دهم منتشر شد.
یک پلیس چابول به نیروهای کارآگاهی می پیوندد تا جنایتکاران را با مقداری ثروت و شوخ طبعی از پای درآورند.
قسمت چهارم منتشر شد.
یک تیم از قاتلان، جو لوگان - یک نینجای سابق که از قبیله اش فرار کرده است - و خانواده اش به دلیل خیانت به کد باستانی خود، یک انتقام خونین را انجام می دهند. جو با برخاستن از "مرگ" ظاهری خود، دوباره به عنوان خود سابقش - نینجا کاموی - ظاهر می شود تا انتقام او را بگیرد.
اعضای یک خانواده پس از درگذشت پدرشان با اتفاقات و مشکلات بعد از فوت او دست و پنجه نرم می کنند و...
مادر چو یونگ پیل که یک غواص بوده به دلیل پیش بینی اشتباه هواشناسی جانش را از دست می دهد. او برای محافظت از جان مردم شهرش یعنی سامدالری، تصمیم می گیرد کارشناس هواشناسی شود. از طرفی دوست دوران کودکی او، چو سام دال برای موفقیت در رشته عکاسی به سئول رفته اما بعد از اینکه تمام زحماتش یک شبه از بین رفت، به سامدالری بر میگردد…
یک دختر اصیل، مردی مرموز را در جریان حمله سلسله چینگ به چوسان در سال 1636 میلادی ملاقات میکند و…
بان جی اوم توانایی خارق العاده ای دارد؛ او می تواند خاطرات زندگی های قبلی خود را به یاد آورد. او که برای حدودا هزار سال چندین بار تناسخ را تجربه کرده، تلاش می کند همیشه زندگی اش را هوشمندانه پیش ببرد. پس از آنکه زندگی قبلی اش با تصادفی هولناک به پایان می رسد، او تلاش می کند در زندگی جدید خود با افراد آن دوره ارتباط مجدد برقرار کند.
سون وو هیول یک خون آشام نیمه انسانی است. او خیلی دوست دارد به یک انسان کامل تبدیل شود، اما تنها فرصت اینکار که هر صدسال پیش میاید را از دست می دهد. او با جون این هه که یک مهمون خونه رو اداره میکنه آشنا میشه…
چوی سو یونگ به عنوان کارگر در یک کارخانه کار می کند. او مدرسه را رها کرد تا بتواند از خواهر و برادر کوچکترش مراقبت کند. خواهر او بعد از خوردن یک کلوچه خانگی مرموز دچار مشکل می شود. کلوچه ای که رویاها را به واقعیت تبدیل می کند…