
سالها پس از شاهد بودن مرگ قهرمان محترم ماکسیموس به دست عمویش، لوکیوس مجبور میشود وارد کولوسئوم شود پس از اینکه خانهاش توسط امپراتورهای ظالم که اکنون با دست آهنین روم را رهبری میکنند، تسخیر میشود. با خشم در دل و سرنوشت امپراتوری که در خطر است، لوکیوس باید به گذشته خود نگاه کند تا قدرت و افتخار را بیابد و شکوه روم را به مردمش بازگرداند.
یک دزد حرفهای پس از خراب شدن عملیات سرقتش باید برای نجات شریک ربودهشدهاش وارد قلمرو یک باند خطرناک میشود. او با دشمنان مختلف از جمله یک آدمکش بیرحم و پلیسهای فاسد مواجه میشود...
یودرا که با مشکلات خشم دستوپنجه نرم میکند، مأموریتی مخفی برای سرنگونی یک باند قدرتمند مواد مخدر به سرپرستی فیروز و پسرش شفیق به او محول میشود. یودرا این مسئولیت را میپذیرد زیرا میخواهد از فیروز برای مرگ والدینش انتقام بگیرد.
کارآگاه باتجربه سئو دوچول و تیمش در واحد جرایم بزرگ، که بیوقفه در تعقیب جنایتکاران هستند، با پلیس تازهکار پارک سانوو همکاری میکنند تا یک قاتل سریالی را که کشور را در آشوب فرو برده، تعقیب کنند.
روسلانِ توقفناپذیر در راه است تا زنجیرهای همرنگی با جماعت را پاره کند. با تفنگ و گیتارش، او میخواهد سمفونیای از شورش بسازد که بینظیر باشد.
پِی شینگ، که در ابتدا به عنوان شکارچی جایزه برای پول جان خود را فدای میکرد، پس از شاهد بودن قتل افرادی که برای عدالت ایستاده بودند، به تدریج بیدار شد و تصمیم گرفت مقابله کند.
یتیمی که از میان زبالهها نجات یافته است، در حومهای از گوا که تحت کنترل باند مواد مخدر قرار دارد، به برادر بزرگترش دل میبندد. هر دو به فوتبالیستهای ستاره تبدیل میشوند، اما مرگ مشکوک مادرشان، تهدیدی برای جداییشان ایجاد میکند.
یک قاتل سابق که زندگی خانوادگی آرامی دارد، وقتی عشق سابقش به طور غیرمنتظرهای ظاهر میشود و گروهی از قاتلان در پی او هستند، دنیای او دگرگون میشود. در این مسیر، او باید با گذشتهاش روبرو شود و تصمیماتی بگیرد که زندگی او و خانوادهاش را به چالش میکشد.
در آیندهای دیستوپیایی نزدیک، یک نظم نوین جهانی شکل میگیرد که به جنگ جهانی سوم منجر میشود. هند تلاش میکند بیطرف بماند، اما این امر به اشغال تامیل نادو در جنوب کشور منجر میشود.
در تابستان 2024، پاریس برای اولین بار میزبان مسابقات قهرمانی جهان سه گانه در رود سن است. سوفیا، دانشمندی باهوش، از میکا، یک فعال جوان محیط زیست می آموزد که یک کوسه بزرگ در اعماق رودخانه شنا می کند. برای جلوگیری از حمام خون در قلب شهر، آنها چاره ای جز پیوستن به نیروهای عادل، فرمانده پلیس رودخانه سن ندارند.