
جغدی جوان با دختری کوچک و گمشده در شهر نیویورک آشنا میشود. آنها با هم تلاش میکنند تا برای کریسمس به خانه بازگردند.
گروهی از شخصیتهای قطبی سفری خطرناک را در دل توندرا یخزده آغاز میکنند. آنها در این ماجراجویی با بهمنها، کولاکها و گرگهای وحشی روبرو میشوند تا فهرست بچههای شیطان را از سنت نیکلاس بدزدند.
در استرالیای دهه 1970، زندگی گریس با بدبختی و فقدان درگیر است. پس از مرگ مادرشان هنگام بارداری، او و برادر دوقلویش، گیلبرت، تحت سرپرستی پدرشان پرسی، یک بندباز سابق معلول و الکلی، بزرگ میشوند. با وجود زندگی پر از عشق، تراژدی دیگری رخ میدهد زمانی که پرسی در خواب از دنیا میرود. خواهر و برادر به اجبار از هم جدا شده و به خانههای متفاوتی فرستاده میشوند.
در این ویژهبرنامه موزیکال، اُکتوناتها باید راهی پیدا کنند تا جلوی هجوم ستارههای دریایی مرجانخوار را بگیرند و خانه ظریف صخرهای دوست جدیدشان را نجات دهند.
داستان ماجراجوییهای الیان، شاهزاده خانم مصمم، را دنبال میکند که پس از اینکه یک طلسم مرموز پدر و مادرش، پادشاه و ملکه لومبریا، را به هیولا تبدیل میکند، باید برای نجات خانواده و پادشاهیاش در یک مأموریت جسورانه شرکت کند.
پورکی و دافی روزی را نجات خواهند داد، زمانی که یک نقشه مخفی بیگانه برای کنترل ذهن ها را کشف می کنند.
یک کرکس ماجراجو به نام کندوریتو، برای نجات مادرزن آینده اش و جلوگیری از نابودی سیاره زمین به دست یک موجود فضایی شرور، همراه با یکی از بستگان نزدیکش عازم سفری ماجراجویانه و حماسی می شود و...
و پیشبینی باشکوه ویتیاز بوریسپول این بود که پسری خواهد داشت که یک جنگجوی بزرگ خواهد شد و روسیه را از بلای عظیم نجات خواهد داد. اما، مثل همیشه، همه چیز برعکس شد: قهرمان به دنیا آمد... دخترم بود. و نجات روسیه هنوز لغو نشده است. چگونه باید با دشمنی جنگید که سه سر داشت و هر یک از سرها ظرافتهای خاص خود را؟
ریشههای دنیای محبوب تبدیلشوندگان را نشان میدهد و داستان دو ربات به نامهای آپتیموس پرایم و مگاترون را به تصویر کشیده است که به عنوان دشمنان قسمخورده هم شناخته میشوند، اما آنها زمانی بهترین دوستان یکدیگر بودند که سرنوشت سیاره سایبرترون را برای همیشه تغییر دادند و…
تاج پادشاه نپتون دزدیده شده و دزد آن هم مشخص نیست اما به نظر میرسد که کار آقای کراب باشد. او رئیس باب اسفنجی داستان ماست. همه فکر می کنند آقای کراب متهم اصلی است. از طرفی آقای کراب حاضر است بمیرد اما به ترفیعی که همیشه منتظر آن بوده و حتی در رویاهایش به آن فکر میکرده برسد. باب اسفنجی هم برای کمک به رئیسش همه کار میکند…