مقر ذهنی نوجوان رایلی در حال تخریب ناگهانی است تا جایی برای چیزی کاملاً غیرمنتظره باز کند: احساسات جدید! شادی، غم، خشم، ترس و انزجار، که مدتهاست یک عملیات موفقیتآمیز را انجام دادهاند، مطمئن نیستند که وقتی اضطراب ظاهر میشود چه احساسی داشته باشند. و به نظر می رسد که او تنها نیست.
دربارهی پرندهای پا دراز است که بر فراز دریاچهای در حال پرواز هست و چند ماهی شکار می کند. او یک ماهی نارنجی درخشان را میبیند و تلاش بیهودهای میکند تا او را شکار کند. صبح روز بعد او دوباره ماهی را تحت نظر میگیرد اما این بار مهارت عجیب ماهی در خلق رنگینکمان توجه او را جلب میکند و…
درمورد پسربچهای بهنام «نیکی» است که فکر میکند میتواند با ذهنش اژدها را کنترل کند و بهاین وسیله به پدرش کمک کند و باعث افتخار او باشد که...
یک جفت موش برای سوار شدن به کشتی نوح تلاش می کنند: وینی، شاعر کاریزماتیک با ترس وحشتناک صحنه، و تیتو، یک گیتاریست با استعداد و جذاب. وقتی باران می آید، از هر گونه فقط یک نر و یک ماده مجاز به سوار شدن به کشتی نوح هستند. وینی و تیتو با کمک یک سوسک مبتکر و خوش شانسی سرنوشت، مخفیانه به کشتی می روند و با هم از رویارویی بین گوشتخواران کشتی جلوگیری می کنند. و گیاهخواران در تمام این مدت، حیوانات مجموعه ای از آهنگ های کلاسیک را با الهام از شاعر مشهور جهان، وینیسیوس د موراس اجرا می کنند. آیا این راهروهای با استعداد می توانند از موسیقی برای شکستن تنش استفاده کنند و به این موجودات کمک کنند که در 40 روز و 40 شب با هم زنده بمانند؟
در شهر متفاوت شهر زشت ها، عجیب و غریب جشن گرفته می شود، عجیب بودن خاص است و زیبایی بیش از آنچه در چشم دیده می شود در آغوش گرفته می شود. موکسی و دوستان زشت پس از سفر به آن سوی کوه، کمال را کشف میکنند - شهری که عروسکهای معمولیتر قبل از ورود به دنیای واقعی آموزش میبینند تا عشق یک کودک را پیدا کنند.
پادشاهی بالونها، اژدهایان پلیس مضطرب و جادوگران شاد دقیقاً همان چیزی است که تری داستانهای پری مادربزرگش را به یاد میآورد. به جز اینکه واقعی هستند و قطعا آنقدرها "شاد" نیست.
زمانی که توکیو مورد حمله کایجو قرار گرفته، اولترامن متوجه می شود که بزرگترین چالش او مبارزه با هیولاهای غول پیکر نیست، بلکه بزرگ کردن هیولا است.
پس از نابودی کشتی آنها، ویلی از والدینش جدا می شود. او در سیاره ای وحشی و ناشناخته فرود می آید و با کمک باک، یک ربات بقا، باید تا رسیدن یک ماموریت نجات نگه دارد.
دشمن سرسخت سونیک، دکتر روباتنیک، توسط یک متال روباتنیک شیطانی از سرزمین تاریکی اخراج شده است. دکتر حیله گر به سونیک می گوید که ربات خراب شده است و سیاره آزادی را به پادشاهی خواهد رساند. اما تا زمانی که دختر زیبای رئیس جمهور، سارا، این جذابیت را به کار اندازد، سونیک به عمل میآید.
لینکلن و لودز از استقبال از گرن گران جدیدشان، میرتل، در خانواده با جشن عروسی گرمسیری خوشحال هستند. اما جشن ها با ظاهر شدن یک دشمن قدیمی از گذشته مامور مخفی در جزیره کوتاه می شود.