عمه اوپال و خواهرزادهاش نینا در حین خواب به صورت تصادفی موجودات افسانهای و خطرناک اراکس را آزاد میکنند. حال آنها باید تلاش کنند تا این موجودات ترسناک را بار دیگر به کتاب داستانی که از آن فرار کردهاند، بازگردانده و…
خانواده ای از تبهکاران معروف با لیگ تبهکاران درگیر شده و از این لیگ اخراج می شوند. آنها اکنون باید به زندگی عادی در یک منطقه بی سر و صدا در تگزاس عادت کنند اما...
لورل و هاردی در پی “مری رابرتز” هستند تا خبر فوت پدرش را به وی بدهند و ارثیه هنگفتی از جمله یک معدن طلا را که پدرش برایش به جای گزارده به وی تحویل دهند. آنها مری را در کافهای در غرب میابند. ولی صاحب کافه و همسرش طماعش در پی بدست تصاحب این ثروتند.
لورل و هاردی به تازگی یک مغازه تعمیرات الکتریکی راه اندازی کرده اند، اما با زن و مردی که در مجاورت آنها صاحب فروشگاهی می باشند به مشکل بر می خورند…
در سال 1938 جنگ خاتمه پیدا کرده است اما استنلی که مسئول حفاظت از یک سنگر بوده هنوز از این قضیه مطلع نشده است! در همین هنگام الیور، همرزم سابق استنلی، عکس وی را در یک روزنامه می بیند و…
لورل و هاردی در یک کارگاه چوب بری مشغول کار میشوند ولی چیزی نمیگذرد که اشتباهات آنها خرابیهای بزرگی به بار میآورد…
لورل و هاردی که موفق به دستگیر کردن یک دزد بانک شدهاند، به عنوان پاداش بورسیه تحصیل در دانشگاه آکسفورد را دریافت میکنند. اما در دانشگاه با برخورد ناخوشایند سایر دانشجویان روبرو میشوند و...
دو آواره و ولگرد در یک عمارت خالی مخفی می شوند ولی صاحبان آن عمارت وارد آنجا می شوند که قصد دارند آنجا را اجاره دهند…
هاردی پس از یک شکست عشقی دچار افسردگی می شود و تصمیم می گیرد برای فراموش کردن این قضیه به همراه لورل به ارتش پیوسته و به عنوان سرباز در یک پایگاه صحرایی مشغول شوند…
لورل و هاردی، نوازندگان دوره گرد در سرمای زمستان، به امید کسب درآمد در کنار خیابان مشغول نواختن اند که سازهایشان را در یک دعوا از دست میدهند. در همین زمان آنها یک کیف پول پیدا میکنند که به آنها شانس خوردن یک غذای گرم را میدهد. ولی شخص دیگری نیز در کمین کیف پول است…