زندگی یک زن سیاهپوست در حومه شهر با وارد شدن دو غریبه به محلهاش کاملاً از هم میپاشد.
کریشنا مأمور یک آژانس جاسوسی هندی است و ماموریت دارد خبرچینی را پیدا کند که اطلاعات محرمانه دفاعی هندوستان را می فروشد؛ اما او میان عشق و شغل خود که جاسوسی است گرفتار شده است.
زنی نیمه شب در پمپ بنزین دورافتاده ای توقف می کند و بازیچه دست تک تیراندازی روانی می شود که نقشه ای سرّی دارد. او برای زنده ماندن نه تنها باید از آتش گلوله های تیرانداز بگریزد، بلکه باید بفهمد چه کسی پشت این ماجراست و چرا.
خان پان متقاعد می شود تا یک ماموریت خطرناک دیگر را انجام دهد. او دو راهزن را طعمه و سپس اسیر خود می کند و از این طریق، توطئه ای را کشف می کند که همه چیز را به چالش می کشد...
یک بزرگراه ملی تبدیل به یک معضل اساسی در زندگی یک روزنامه نگار به نام مایا و یک پروفسور کالج به نام مایا تبدیل می شود و زندگی آنها را زیر و رو می کند...
صدی و یدی، کارگران پمپ بنزینی قدیمیاند که از زمان تغییر مسیر جاده اصلی، متروک و بدون استفاده مانده است. یدی که دل در گرو دختری در شهر مجاور دارد، در قبال پرداخت مبلغی به عباس اسماعیلی، پستچی ساده دل منطقه، نامههای عاشقانه را به معشقوقه نادیدهاش میرساند.
یک پلیس و تیمش برای گرفتن گروهی از مجرمین، سفری چالش برانگیز را در سراسر کشور آغاز می کنند...
گروهی از ماهیگیران وقتی میبینند بدهیهایشان در حال بیشتر شدن است، به سمت نواحی خطرناک دریا حرکت میکنند.
یک کارآگاه برای سرنگونی یک حلقه از قاتلان زنجیره ای مامور شده است که انگیزه شخصی یکی از قربانیان برادرشوهرش است.
زمانی که 65 کارگر معدن در یک فضای بسته و خطرناک گیر میکنند آن هم زمانی که تا ساعاتی دیگر ممکن هست آب کل معدن را بگیرد و همه کشته شوند مهندس جاسوان سینگ گیر دست به هر کاری میزند تا انها را نجات دهد و...