
مقادیر زیادی پول و مواد مخدر از مو دایموند که در نیویورک پولشویی می کند دزدیده می شود. او در جستجوی اموالش خیابان های شهر را زیر و رو می کند.
یک سال پس از آنکه نور ابرماه ژنی خفته را فعال کرد و انسانها را به گرگینههای خونخوار تبدیل نمود، فاجعهای که نزدیک به یک میلیارد کشته برجای گذاشت دوباره سر برمیآورد. با طلوع مجدد ابرماه، دو دانشمند تلاش میکنند تا این جهش را متوقف کنند اما شکست میخورند و افرادی که در معرض نور ماه قرار میگیرند بار دیگر به گرگینههای وحشی تبدیل میشوند. خیابانها در هرجومرج فرو میروند و دانشمندان در تلاشی بیوقفه سعی میکنند خود را به خانه یکی از اعضای خانوادهشان برسانند، خانهای که اکنون در محاصره این موجودات وحشی قرار دارد.
همه چیز درمورد یک کاماندو هندی بنام کاران است که برای جلوگیری از یک حادثه تروریستی به لندن آمده و...
خوان پرسیادو، پس از مرگ مادرش به دهکده متروکه و وهمآلود کومالا سفر میکند تا پدرش، پدرو پارامو را پیدا کند. در این دهکده، او با ارواح و خاطرات افرادی مواجه میشود که در گذشته تحت تسلط پدرو پارامو، ارباب ظالم و عاشقپیشه، زندگی کردهاند...
پس از مواجهه با دوران سخت زندگی، ناندینی، زن مقاوم و سرسختی، به دانشکده حقوق بازمیگردد تا تحصیلاتش را تمام کند. او در دوستیهای جدید آرامش مییابد. بدون اینکه بداند، وارد درگیریهای خطرناکی میشود که تهدیدی برای بافت اجتماعی جامعه به شمار میرود.
یک اشکال پیش آمده و همه انسانها ناپدید شدهاند. آیا میتوانید به دو حیوان خانگی نازپرورده، پاد و هم، کمک کنید تا به مرکز کائنات سفر کنند و مشکل را حل کنند؟
یک شهر کوچک ساحلی در فنلاند در حال آماده شدن برای جشن شب نیمه تابستان است. یک دشمن ناشناس وارد میشود و تمام منطقه را به گروگان میگیرد.
وقتی شمال غربی اقیانوس آرام با موجی از بمبگذاریهای مرگبار و سرقتهای بانکی روبهرو میشود، یک مأمور کهنهکار افبیآی باید با تروریستی کاریزماتیک مقابله کند که نقشهای برای سرنگونی دولت آمریکا در سر دارد
در شهری که با افزایش عجیب آتشسوزیها دستوپنجه نرم میکند، ویتال، یک آتشنشان، و سامیت، برادر همسرش که پلیس است، با اکراه تصمیم میگیرند برای حل این بحران فزاینده با یکدیگر همکاری کنند. در حالی که با اختلافات شخصی خود مبارزه میکنند، آنها باید با زمان رقابت کنند تا این معما را حل کرده و بمبئی را نجات دهند.
عمو هوآ، که سالها در خیابان قدیمی زندگی کرده بود، در میان همسایگانش احترام زیادی داشت و همیشه از طریق فروش عتیقهجات امرار معاش میکرد. در مواجهه با مشکلات، پیدا کردن عمو هوآ تقریباً به یک اصل زندگی برای همسایگان این محله تبدیل شده بود. اما با ورود شرکت املاک و مستغلات، خیابان قدیمی توسط گروه محلی "اژدهای سبز" به زور تخریب شد. در این میان، شش جسد، هفت گذرنامه و تعدادی اسلحه بهطور تصادفی در داخل دیوار مغازه عتیقهفروشی عمو هوآ پیدا شد که همه را شوکه کرد. همه این ماجراها توسط پیرمردی به نام کائو، یک ولگرد در خیابان قدیمی، دیده شد. در همین حال، عمو هوآ توسط یک سازمان مرموز به رهبری آ جی تحت تعقیب قرار گرفت. عمو هوآ واقعاً چه کسی است؟ همه چیز پیچیده و گیجکننده شده است.