
یک مرکز فرماندهی با فناوری پیشرفته که خطرناکترین جنایتکاران را زیر نظر دارد، به یک مامور فدرال ماموریت میدهد تا در حین انجام وظیفه در یک اتاق شنود، فردی را تحت نظر بگیرد. اما به زودی این مامور فدرال متوجه میشود هدف مورد نظر آنها در خانهاش توسط گروهی مورد حمله قرار گرفته است. حال او باید بدون اتلاف وقت زندگی هدف مورد نظر را از داخل اتاق شنود، محافظت کرده و…
هستی، زنی است که از همسر درگذشته خود دختری به نام طلا دارد، و با جوانی متمول به نام ناصر ملک ازدواج کردهاست. همسر جدید او دچار بیماری سوءظن یا اختلال شخصیت پارانوئید است و مدام او را کتک میزند. هستی پس از مراجعه به عمویش، به درخواست قاضی دادگاه و به منظور ایجاد آرامش در محیط خانه، تصمیم میگیرد از شغل مورد علاقه اش (پرستاری) دست بکشد. اما باز هم مشکلات آنها حل نمیشود.
کاترین «کیا» کلارک یک دختر جوانِ بیپایان مدبر است که در نزدیکی مرداب کارولینای شمالی بزرگ میشود. کیا که در اوایل دهه 1950 توسط والدین و خواهر و برادرهای بزرگترش رها شده بود، یادمیگیرد که به تنهایی زنده بماند. به او توسط دوستش تیت واکر خواندن و نوشتن آموزش داده میشود، و...
یک افسر ماموریت از بین بردن یک قاچاقچی انسان و اسلحه را به عهده می گیرد که ده سال است مخفیانه زندگی می کند و..
جوانی به نام «فرِدی» یک کیف پر از پول را از رئیس یک باند خلافکار میدزدد و اکنون باید راهی برای فرار پیدا کند اما…
دختری جوان و نابینا که شاهد اصلی یک پرونده جنایی میباشد بخاطر اطلاعاتی که دارد جانش در خطر است و…
یک هنرمند گرافیتی جوان شورشی که خانههای نخبگان ثروتمند را هدف قرار میدهد اما راز تکاندهندهای را کشف میکند که او را به سفری هدایت میکند که خود و نزدیکترین افراد به او را به خطر میاندازد.
یک ستارهی اسبق اسبسواری، برای دور کردن یک پسر جوان از مادر الکیاش دست به هر کاری میزند و در این راه به رستگاری میرسد
فیلم در مورد یک افسر پلیس به نام جو بایلور میباشد که پس از تنزل مقام به مرکز پاسخگوی تلفنی 911 منتقل شده است، زمانی که جو یک تماس اضطراری از طرف زنی که ربوده شده است دریافت میکند، تلاش میکند تا هر طور شده او را نجات دهد...
داستان فیلم من به پایان دادن به اوضاع فکر میکنم در مورد زنی با بازی جسی است که در ذهنش به رابطه با نامزدش جیک پایان داده، اما با این حال به ملاقات والدین او در یک مزرعه میرود و...