مالک از اسپانیا باز میگردد و متوجه میشود که پدرخواندهاش، سرژ، دستگیر شده است. در روز دادگاه، وکیل ایریس پیشنهادی به مالک میدهد: یک دزدی خطرناک انجام دهد تا آزادی سرژ به دست آید. مالک قبول میکند و برای یک ماموریت آخر، به جمع شریکان سابق شریف میپیوندد.
دارتانیان مجبور میشود برای نجات کنستانس که در مقابل چشمانش ربوده شده بود، با میلادی متحد شود. اما با اعلام جنگ و پیوستن آتوس، پورتوس و آرامیس به جبهه، رازی از گذشته اتحادهای قدیمی را از بین میبر ...
یک جوان شجاع به نام دارتانیان پس از تلاش برای نجات یک زن جوان از ربوده شدن، زخمی شده و رها میشود. در این میان دارتانیان خود را به پاریس میرساند تا هرطور شده مهاجمانش را پیدا کند. اما دارتانیان نمیداند تلاشش او را به قلب یک جنگ واقعی خواهد کشاند که آینده فرانسه را تغییر میدهد. وی به زودی با آتوس، پورتوس و آرامئیس، سه تفنگدار پادشاه متحد شده و…