سال 2024 است و تمام لایه اوزون بالای زمین از بین رفته. مکلید چندین سال پیش برای جلوگیری از مرگ و میر مردم کمک کرد تا سپری بزرگ ساخته شود. ولی اکنون او پیر شده و دیگر جاودانه نیست. ولی روزی کسانی که جاودانه اند از سیاره ای دیگر به زمین می آیند و...
: آنتونی وین" برای کار در بانک به پاریس می رود ، او 30 روز فرصت دارد تا خانه ای را برای خود پیدا کند تا اینکه با "نیکل" آشنا می شود و او را به عنوان خدمتکار خانه استخدام می کند و ...
در پي وقوع انفجار خودرويي ارشد گروه تحقيق پليس شروع به كار كرده و با كمك يكي از مجروحين حادثه هويت و شماره خودروي عامل اصلي بمب گذاري (تيمور ايده لو) شناسايي مي شود. تيمور كه سال گذشته در جريان توزيع موادمخدر دستگير شده بود به ده سال زندان در دادگاه سنندج محكوم شده ولي به قيد ضمانت آزاد و متواري مي گردد....
جواد كه از خانواده متمولی است، شیفته دختر فقیر قالیباف می شود. والدین مرد جوان با این وصلت مخالفت می كنند. جواد بر رأی خود پافشاری كرده و سرانجام به جهت ادامه مخالفت ها خانواده اش را ترك می كند. پس از آن طی حادثه ای سلامت خود را از دست می دهد.
رستم، گروهبان بازنشسته ي ارتش، با خاتمه ي جنگ در وضع روحي ناراحت به زادگاهش بازمي گردد. همسر او كه سرپرستي فرزندشان را به عهده داشته در كارگاه تعويض روغني برادرش به كار مشغول است. رستم تصميم مي گيرد زميني راكه سال ها پيش قول نامه كرده بازپس بگيرد، اما طرف ديگر قرارداد خواست او را اجابت نمي كند. رستم و پسر چهارده ساله اش به جنگل، بر سر زمين مي روند و مشغول قطع درختان جنگلي مي شوند. ايادي صاحب زمين او را به شدت مضروب مي كنند. همسر رستم كه از اين وضع به تنگ آمده قصد دارد همراه مادرش، كه از مهاجران روس است، پس از باز شدن مرز ايران و شوروي به آن سوي مرز برود. رستم با دوست نظامي بازنشسته ي خود به منزل مالك زمين مي روند و پس از كشته شدن دوستش قباله ي زمين را بازپس مي گيرد. او سپس به مرز مي رود و همسرش را به خانه بازمي گرداند..
بچههای یک شهر از دست بزرگترهای خود به تنگ آمدهاند. به پیشنهاد و کمک بادبادکی به شهری پرواز میکنند که خالی از بزرگترهاست. در آنجا بچهها امور شهر را در دست میگیرند و به کارهای مورد علاقه خود دست میزنند. اما پس از مدتی نظم شهر به هم میریزد و بچههای پشیمان تصمیم به بازگشت میگیرند. بزرگترها هم که به دنبال بچهها میگردند، پی میبرند که در حق آنها اهمال و بیتوجهی کردهاند. بچهها با بادبادک هایشان به شهر خودشان نزد بزرگترها بازمیگردند، این حادثه به آنها ثابت میکند که به وجود هم نیازمندند..
کاراگاه احمدی مأمور می شود، تعدادی قوش را که از قاچاقچیان گرفته است به سازمان حفاظت محیط زیست برساند...
جاهل خان در تماسی با ناظم مدرسه ابتدایی اندیشه از او می خواهد که مدرسه را تعطیل کند. جاهل خان تعدادی بخاری به مدرسه اهدا می کند و از آن پس کتاب های درسی بچه ها ناپدید می شود. به توصیه مسئولان مدرسه از بین بچه ها گروه انتظامات تشکیل می شود تا حافظ کتاب های درسی باشد. عینکی و دوستانش در روزنامه دیواری مدرسه به بررسی حوادث مدرسه می پردازند و مسئول گرفتاری ها را گودزیلا اعلام می کنند
در سرزمین قارچها، ماریو و برادرش باید به پرنسس تادستول و تاد کمک کنند. تاد و تادستول میخواهند پادشاه جدید که با استفاده از نقشههای شوم به سلطنترسیده را برکنار کنند.
هوم، تاجری پولدار است که یکی از کارگران خود را می کشد و به کارگران خود حقوق نمی دهد. تایگر، رهبر اتحادیه با او مخالف است.