سیاوش پس از سرقت و قتل یکی از دوستانش که خواستگار خواهرش هم بوده، در محل جنایت با مهتاج که نظافتچی است، روبرو میشود ولی نمیتواند او را بکشد. او مدام با کابوس ناشی از جنایت دست و پنجه نرم میکند و کمکهای دوستانش جواد و رحیم و دختر صاحبخانه را هم که دل بسته اوست نمیپذیرد. بازپرس ابراهیمی که از دوستان رحیم است به او شک میکند ولی قصد دارد به شکل دوستانه به او نزدیک شود. در این میان تماسی از یک ناشناس که تهدید میکند همه چیز را میداند و ..
فیلم ایرانی دنیا، داستان حاج عنایت، مرد شصت ساله ثرومتمندیست که قصد فروش خانه بزرگ و قدیمی اش را دارد اما با مقاومت همسرش روبرو می شود و…
دختر و پسرهای نوجوان و فیلمسازی که در جشنواره ای برنده شده اند به دنبال جایزه می روند ولی…
پریا دختری که از خارج به ایران آمده مبتلا به سرطان است . حالا با پسری آشنا شده و به ادامه زندگی امیدوار شده و..
این فیلم داستان زنی را حکایت میکند که برای نجات شوهرش که بر اساس توطئهای به زندان افتادهاست در تلاش است…
داستان این فیلم درباره جوانی به نام رامین است پدر رامین قبل از فوت خود جای را برای دفن خود خریداری کرده است و بعد از اینکه فوت میکند وصیت میکند که در آنجا دفن کنن ولی هنگامی که برای دفن کردن میروند میبینند که جای که پدرش خریده است شخصی پولدار را دفن کرده اند و جای که پدرش برای دفن خود خریده است هم اکنون میلیون ها تومن می ارزد و وسوسه میشود بفروشد و…
جوان ایرانی، تنها دارای تکلیف نیست، بلکه آن ها حقوقی متناسب با شأن و جایگاه خویش دارند. داستان روایت دو خواهر است که به دلیل فضای سرد و بی روح مادی و ماشینی زندگی امروز در مناسبات روزمره زندگی خود دچار سردرگمی اند. پدر خانواده نیز با وجود دوری از خانه به سبب کار در سکوی نفتی همواره در فکر آینده فرزندان است. اما خبری به پدر می رسد که راه دیگری را برای رسیدن به فردای بهتر مشخص می کند.
دختری به نام هما که در فراز و نشیب زندگی اثیر حوادثی می شود که زندگی او را از سیر طبیعی خود خارج کرده و او را دچار کابوس می کند. همزمان او در گیر و دار قتل هایی قرار می گیرد که پلیس به دنبال پیداکردن سرنخی برای سرمنشأ این قتل هاست.
پال مشکل قلبی دارد و در انتظار پیوند قلب است. ، مایکل و دو دخترش در یک تصادف جان خود را از دست می دهند و کریستینا، همسر مایکل، در شرایط روحی بدی قرار دارد ؛ و از طرف دیگر، راننده ای که مایکل و دو فرزندش را زیر گرفته دچار عذاب وجدان شده و ...
یعقوب پاکدل پس از ربودن دختر پادشاه و تبدیل او به چیزی که قطعاً انسانی نیست ، دقیقاً همان چیزی است که جادوگر ستمکار به عنوان ماده اصلی در طرح شوم خود برای از بین بردن پادشاهی مسالمت آمیز به آن احتیاج دارد. هنگامی که جیکوب از همکاری امتناع می ورزد ، او را با کمر خمیده و بینی بسیار طولانی لعنت می کند.