گروهی از دزدان جوان در جریان عواقب خشونت آمیز یک انتخابات سیاسی از پاریس فرار می کنند تا در مسافرخانه ای که توسط نئونازی ها اداره می شود سوراخ شوند.
سال 1935 «ملوین ب. تولسن» فعال حقوق اجتماعی و استاد ادبیات انگلیسی کالج سیاه پوستی وایلی در تکزاس، برای رودررو کردن جوانان با یک دیگر، گروه مناظره تشک یل می دهد. خیلی زود این گروه به بهترین گروه مناظره ی جوانان سیاه پوست کشور تبدیل می شود.
یک گروه تروریستی که مبنای عملکردش اینترنتی ست, وارد مرکز کنترل اینترنت نیویورک شده و به نوعی تمام تلوزیون، آب و برق و گاز و مخابرات شهر را تحت کنترل خود در می آورد و دیگر هرگونه عکس العمل را از دیگران سلب می کند. افسر پلیس «جان مکلین» به همراه هکر جوانی سعی در نفوذ در این گروه و جلوگیری از خراب کاری های آنها را دارد.
چهار شگفت انگیز با موجودی قدرتمند معروف به موج سوار نقره ای روبرو می شوند و پی می برند که آن ها تنها موجودات با قدرت های خارق العاده در کهکشان نیستند و حالا باید به نبرد با وی بپردازند…
جیسون بورن مبتلا به فراموشی شده است و همچنان به دنبال نشانههایی از گذشته و احتمالاً آینده اش میباشد و به همین دلیل به مسکو، لندن، پاریس و مادرید میرود تا آنچه را که میخواهد، بیابد و این در حالی است که وی تحت تعقیب یک تروریست نیز هست.
اریکا، گوینده موفق رادیو که در نیویورک زندگی می کند و در برنامه های خود این شهر را جایی فوق العاده تصویر می نماید، یک روز تبدیل به قربانی خشونت بی دلیل همین شهر می شود. چیزی که تا آن زمان از دید وی مخفی مانده بود. شبی با نامزدش دیوید هنگام پیاده روی مورد حمله اوباش خیابانی قرار می گیرند. زمانی که اریکا در بیمارستان-پس از اغمای طولانی- چشم می گشاید، عزیزترین چیز زندگی اش-یعنی نامزدش دیوید- را از دست داده است.
حمید پرتوی که سالها قبل شغل خود به عنوان دادستان را کنار گذاشته و اکنون به وکالت مشغول است. وکالت جوانی به نام فرهاد (که متهم به قتل است) را به عهده میگیرد. از سوی دیگر دختر حمید (پرستو) رابطه احساسی با فرهاد دارد...
سال 1935. برایونی تالیس فرزند 13 ساله خانواده ای مرفه، با متهم کردن معشوق خواهر بزرگترش به جرمی که مرتکب نشده، سرنوشت زندگی خیلیها را بکلی تغییر میدهد.
داستان فردی متدین به نام حاج یونس، بازرگانی معتقد به اصول دینی، است. اما پسر بزرگش جلال او را درگیر اتفاقاتی در زندگی می کند که ایمانش محک زده می شود.
مردی دو زن، یکی از محلات پائین شهر و یک زن نیز در محلات بالا شهر دارد و از هر کدام از این زنها نیز فرزندانی دارد که از وجود یکدیگر بیخبر هستند…